• وبلاگ : رهاتر از پرنده
  • يادداشت : .
  • نظرات : 220 خصوصي ، 1989 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    مي خواهم که بخندي!.......

    مي دونم دلت تنگه و اون قدر مو ضوع براي گريه داري که جايي براي

    خنده نمونده مي دونم خيلي خسته اي و اونقدر در تکا پو بوده اي که خنده

    يادت رفته. ولي من مي خوام که تو بخندي چون زياد و خيلي زياد گريه

    کرده اي .چون بايد به زندگي ادامه بدي؛چون غم و شادي همزاد و همراه

    هم هستند؛ مي خوام براي خنديدن تو بهانه اي پيدا کنم .چه بگويم يا چه

    کنم که تو بخندي؟ وقتي تصور ميکتم قراره چه کسي رو بخندونم از خودم

    شرمم مياد....حتي اگر خودم گريه ام بگيره مي خوام تو بخندي.شايد براي

    خنده تو هم گريه کنم؛ گريه اي از سر شوق گريه اي به احترام بزرگواريت و

    گريه اي براي اندوه پنهاني که در دل پاک و مهربونت است.

    بخند.......مي خوام تو بخندي باور کن او حادثه تموم شد ولي زندگي

    تموم نشده زندگي هنوز ادامه داره بايد اميد داشت تو بايد بخندي تو

    بايد با اميد آشتي کني تو بايد پايدار باشي و پايدار بماني

    بخند به احترام :

    قلب مهربون مادر

    دستان پر محبت پدر

    بخند بم منتظر توست زندگي دم در نشسته مي خواهد که

    همرا هش باشي پس پاشو و اميدوار باش

    http://www.en11.persianblog.com