• وبلاگ : رهاتر از پرنده
  • يادداشت : .
  • نظرات : 220 خصوصي ، 1989 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    دلسوخته تر از همه سوختگانم

    از جمع پراکندهء رندان جهانم

    در صحنه بازيگري کهنه دنيا

    عشق است قمار من و بازيگر آنم

    با آنکه همه باخته در بازي عشقم

    بازنده ترين هست در اين جمع نشانم

    اي عشق از تو زهر است به کامم

    دل سوخت , تن سوخت , ماندم من و نامم

    عمريست که ميبازم و يک برد ندارم

    اما چه کنم عاشق اين کهنه قمارم

    اي دوست مزن زخم زبان جاي نصيحت

    بگذار ببارد به سرم سنگ مصيبت

    من زنده از اين جرمم و مسحق به مجازات

    مرگ است مرا گر بزنم حرف ندامت

    بايد که ببازم , با درد بسازم

    در مذهب رندان اينست نمازم

    من دربدر عشقم و رسواي جهانم

    چون سايه بدنبال سر عشق روانم

    او کهنه حريف من و من کهنه حريفش

    سرگرم قماريم من و او رو سرجانم

    عمريست که ميبازم و يک برد ندارم

    اما چه کنم عاشق اين کهنه قمارم