• وبلاگ : رهاتر از پرنده
  • يادداشت : .
  • نظرات : 220 خصوصي ، 1989 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سكوت 
    مي خواهم تا صبح بنشينم و برايت بگم که شقايق و عشق هميشه از يک ريشه مشترک بودن . شايد تو خوشبختي گمشده من باشي !.
    من نمي دانم چه اتفاقي افتاده است که تو دير اومدي ! فقط همينو مي دونم که در رويا دستم در دست تو بود و پا به پاي عقربه ها مي رفتم ، که رد پامو بارون گريه هام با خود برد .
    باور کن چه شبهايي که بي تو و دور از همه بي قرار و بي تاب رو به سوي تنها روزنه پرده آويخته به پنجره اتاقم انتظار رو تجربه کردم . وحالا که بهت رسيدم نمي خوام که ....
    انتظار مهتابي را که براي هميشه در دل سياه ابرهاي تنهايي مرده است .
    بيا که واست واژه هاي بسياري آماده کرده ام . عشق را ! که آبي ترين کلام خدا بود .
    بيا تا در مزار لاله اي بشکفيم و در لابه لاي گلبرگهاي گل مريم صميمانه عشق را جستجو کنيم و بخواهيم . بيا ...