تولد ديگر
همه جا تاريکي ، همه جا ياس
سالهاست که کوچه اي ما
رنگ شادي ندارد
آدم ها خالي اند از عشق
عشق ها رنگ مصلحت
مصلحت ها همه فريب
و فريب غزل ماندگار کوچه
و کوچه پر از همه چيز جز عشق
پير مرد آفتاب نشين کوچه اي ما
دگر اکنون خاموش است
همو بود که ميگفت
عشق زندگي ، عشق بندگي ، عشق پايندگي
عشق مرد و پير مرد لب فرو بست