• وبلاگ : رهاتر از پرنده
  • يادداشت : .
  • نظرات : 220 خصوصي ، 1989 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سكوت 

    زمين و آفتاب

    آفتاب را که دزديدند زمين سرد شد

    غصه شد اشک شد ماتم شد و دردشد

    آفتاب را که بردند زمين خالي شد

    هاله شد اثير شد و موجود خيالي شد

    آفتاب رفت و مشغول نور افشاني شد

    زمين در جلگه ء تاريک زنداني شد

    قصه ها و غصه ها همه بيرنگ شد

    عشق ها و صفاهاهمه نيرنگ شد

    پروانه كه مرد و شمع خاموش شد

    بلبل از باغ برفت و گل مدهوش شد

    مجنون باديه بي وفاي عشق ليلي شد

    فرهاد کوهکن بر روي عشق سيلي شد

    دل از مدار دلبر گريخت و فراري شد

    جان درکمين تن دويد جنگ جاري شد

    قحط عاطفه غزل ماندگار زمانه شد

    آبادي دلها فقط شعار شد و ترانه شد

    يکي شعر چشم سرود و جاودانه شد

    يکي را عشق در شعر فقط بهانه شد