دلم تنگ آمده است .
دلم براي سيب شميراني هايم تنگ آمده است .
کودک بيچاره هنوز هم لب پشت بام به انتظار نشسته است .
و من هنوز هم در عجب مانده ام که چرا در فصل سرد ؛ برفي دارم و در فصل گرم ؛
سيب شميراني .
هوس کرده ام کودک معصوم را هل بدهم ...
زن همسايه ديگر در آشپزخانه نيست .
و من هم ديگر انگيزه اي براي ماندن ندارم .
عحب روز خسته کننده اي رفت ؛ امروز .
کجايي صاحب بچه ؟؟!
بيا اين کودکت را از ور دل ما ببر .