• وبلاگ : رهاتر از پرنده
  • يادداشت : .
  • نظرات : 220 خصوصي ، 1989 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    باز دررؤيايي که از آن هر دومان است گم مي شوم <\/h1>

    پشت ميله هاي خاطرات ديروز

    در حاشيه پلکهايي که به هم نرسيد

    وقتي انگشتهايت را مي شماري

    روي رؤياهامان ايستادي

    و

    غزل را مشت مشت به حراج گذاشتي

    همه چيز بهانه ايي بيش نبود<\/h1>

    همين بي سرنوشتي است که تورا به گريه انداخت <\/h1>

    ديروز بود که ازبغضت ترانه ساخت

    و

    من که بي وقفه تو را نفهميدم

    اين بار چشمهاي بسته ي تو در انتهاي کوچه ي کال آرزوها<\/h1>

    و

    دستهاي من که باز بنده ي سکوتت مي شوند

    از سايه ها هراسي ندارم<\/h1>

    که نقش خيال تو اين بارفرشته اي است زميني

    آزارت نمي دهم ، اين بار آزارت نمي دهم

    که دزد صداي پاي تو کسي نيست جز آن قلب سياهم

    آشفته ايي

    بي وفايي آن دروغ ابدي است

    و

    باز مکررات است که صاحب نام مي شوند

    بي هويتي است که معنا پيدا مي کند

    براي هم قيافه مي گيريم

    غم که بي اجازه وارد مي شود

    ميهمان حبيب خداست

    کاري از من بر نمي آيد<\/h1>

    آنکه رفته هيچ گاه بر نمي گردد