فقط خدا ميدونه
هميشه خاطراتت سر به سرم ميذاره
دوباره اشك و بارون تو رو يادم مياره
ميخوام واست بخونم بدوني دل اسيره
هنوز شروع نكرده داره گريم مي گيره
چيزي واسم نمونده جز غم اين جدايي
حتي باور ندارم شايد يه روز بيايي
حسرت تو هميشه توي دلم ميمونه
اخر قصه مون رو فقط خدا ميدونه
...
از كتاب فقط خدا ميدونه _ شايا تجلي