• وبلاگ : رهاتر از پرنده
  • يادداشت : .
  • نظرات : 220 خصوصي ، 1989 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    What goes through your mind?
    چه در ذهن تو مي گذرد؟


    As you sit there looking at me
    در حاليکه آنجا نشسته اي و به من مي نگري


    Well I can tell from your looks
    من از نگاه تو مي توانم بخوانم


    That you think I’m so oppressed
    که تو فکر مي کني من مورد ظلم و ستم قرار گرفته ام


    But I don’t need for you to liberate me
    ولي من نيازي به تو ندارم تا مرا آزاد کني


    My head is not bare
    سر من برهنه نيست


    And you can’t see my covered hair
    و تو نمي تواني موهاي پوشيده شده من را ببيني


    So you sit there and you stare
    پس تو انجا نشسته اي و به من خيره شده اي


    And you judge me with your glare
    و با اين نگاه خيره در مورد من قضاوت مي کني


    You’re sure I’m in despair
    تو مطمئني که من نااميدم


    $("div.commhtm img").each(function () { if ($(this).attr("em") != null) { $(this).attr("src","http://www.parsiblog.com/Images/Emotions/"+$(this).attr("em")+".gif"); } });