کاش مي شد با در بسته ي دلت کاري کنم
اين دل سنگ تو رو راضي به يک ياري کنم
کاشد بشيني بادل من سر سفره ي محبت
تا کني به جاي کينه به صفا و خنده عادت
کاش مي شد با من بموني توي دشت مهربوني
تا يه لحظه دور از اين دل از محبتم نموني
کاش مي شد ابر محبت بباره رومون هميشه
تا بگي بدون عشقم زندگي برات نميشه
کاش ميشد لبات بخونن اسم من رو بي بهونه
تا ببيني چه قشنگه با محبت اين زمونه
کاش ميشد تو هر ترانه بخوني از من و قلبم