• وبلاگ : رهاتر از پرنده
  • يادداشت : .
  • نظرات : 220 خصوصي ، 1989 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    26   27   28   29   30    >>    >
     

    نبي الله باستان فارساني

    درود بر تو...

    به روزم و در انتظار حضورت...

    و البته نظر منتقدانه ات...

    راستي... مي دوني 7 اسفند 84 چه روزي بود؟

    خودم ميگم... روزي كه وبلاگ شما با نام رهاتر از پرنده در قلب بيستون من جاي گرفت...

    و اما لينك بيستون...؟!!

    اشكال نداره شايد دوست ندارين لينك بدين...

    دلشاد باشي و پاينده...نازنين.....................بدرود

    سلام

    اين ترانه زيبا را دو سه سالي است كه با صداي فرزاد فرومند گوش ميدهم...

    پايدار باشيد

    [گل]

    سفر با توپـــــولـــــف هاي روسي ؟!!!

    آره..؟
    .
    نه ؟!!!
    .
    .

    در:

    http://tavalodino.blogfa.com/post-138.aspx

    [گل]

    چرا عنوان وبلاگتون انگليسيه؟

    درود برتو دوست با احساسم.. چه زيبا نوشتي... بردلم نشست..چون صادقانه از دلت برخوسته بود...

    آمين

    سلام شايا جان
    بالاخره بعد از هفت ماه و چند روز به روزم
    منتظرتان هستم

    ياد ايامي كه در گلشن مقامي داشتيم!!!

    + .... 

    تو يکي از کامنتهاي وبلاگي اين رو ديدم . اينجا ميزنم تا شما هم بخونيد


    سبورجي ! ببخشيد احمدي نژاد !!:


    پريشونِ هميشگي ، گريون و خسته ايروني
    تو دنياي خياليه ! دل به چي بسته ايروني ؟

    قطار دنيا که روي ريل هاي پيشرفت مي رونه
    به جاي کوپه هاي اون رو دُم نشسته ايروني

    توي خيالِ خامه باز! رئيس جمهور ديکتاتور
    اندازه و هيکلش و ! قدّه يه شصت ِ ايروني !

    بيا غرورشُ ببين ! تو آسمون ميگرده شاد !
    نمي بينه مردمشُ غريب پرستِ ايروني !

    هر کسي اعتراض کنه ، ميده جواب و با تفنگ
    ميفته رو خاک زمين ، دسته به دسته ايروني

    رئيس جمهور، سبورجي ! ببخشيد احمدي نژاد ! :
    ببين چه کردي که بازم دلش شکسته ايروني !؟

    مرهم درد ما اينه : گورت ُ گم کني بري
    بري و بر نگردي تو کنار دست ايروني


    شعر از : ف

    سلام همقبيله بسيار لذت بردم و تبريك مي گم به قلمتون شاياجان
    + زهرا اديب 

    سلام لذت بردم ترانه زيبايي بود (مثل هميشه )

    موفق باشيد

    غم گريز تو را در درنگ بهانه هايم گم مي كنم

    مي شكنم

    و مي گذارم تا شانه هاي من

    در رگبار اندوه بي پايان تو

    چشم انتظار جاده اي بماند

    كه تو به آن چشم دوخته اي

    خيلي زيباست نوشته هاتون

    سلام شاياي عزيز
    اين روزها گاهي فکر مي کنم که اگر نتوانم مثل ليلا و شراره و باران و ليلا و فاضل و احسان و .... و يک دست آدم هاي دوست داشتني و قلم به دست خشن که حتي به شعر هم باج نمي دهند به دنيا و پيرامونم نگاه کنم پس چطور اين همه اغتشاش و توهم و انگاره را ببينم؟بايد خودم يک دريچه بسازم از آنان بهتر اما کو دست تواناي نجار پيري که در "خانه دوست کجاست" قدم به قدم مي گفت اين پنجره ها را من درستش کردم اما جايشان خالي بود و با درد مي گفت بردند شهر و فقط پنجره ها را بردند و نمايش مي دهند !!
    من از ماندگاري براي نمايشگاه ها براي توريستها و براي کساني که پول مي دهند تا با حقارت به ما با ديد گلادياتورها نگاه کنند و ما براي بايد ماندگاري و زنده بماني بکشيم نفرت دارم. اين نفرت حداقل نگاهي به اين وسعت مي خواهم وگرنه کم مي آورم . اين روزها که ايسنا بر طبل شعر ساده مي کوبد بايد چنان بر ضد شفافيت و وضوح شوريد که نتوانند با اين کلمه ها بر ما بنشينند و نان بليسند .
    شعر چيزي نيست که ما به ساده و پچيده جدا کنيم شعر تمام جهان شاعر در لحظاتي ست که دارد با همه داشته ها و نداشته ها و آرزوها و مزاحمت ها و دربدري ها و مستاجري ها و عاشقي ها و عرفان و لوس بازي ها و دزدي ها و پاکي و نزول ها و فقر و فحشا و رشوه و گل و مرگ و بيماري و سلامتي و ورزش و آسفالت و تصادف و شکستگي و جنگ و حسادت و رفاقت و ميهماني و عروسي و عزا و جديت و طنز و تمسخر و گريه و خنده و عقل و جنون....را جلوي چشمش مي آورد.
    اين ها روال نو آوري و چينشي ست که حضرات منتقدين هنوز چشمشان به آن نخورده . گيج گاهيست که تا با خبر شوند تو از آن رد مي شوي!
    يکروز که باران مي گفت رقص ماهي توي تنگ آب به خاطر اين نيست که ما از آن خوشمان بيايد او دارد زندگي اش را مي کند و اين ماييم که چيزهايي براي آن ساخته ايم .
    بياييد خوانش کنيم آنقدر که درک زيبايي شناختي جهان معاصر از يک سو نگري وحشتناکي که گريبان شعر خوان هاي تنبل و راحت طلب را گرفت برگردد.
    هنوز خيلي ها سهيل محمودي و کاروان شعر و موسيقي را به نان شب ترجيح مي دهند.بله ! بگذار ايسنا آنان را بشورد و مطهر کند اما اي زمين من که مي دانم تو مي چرخي! من به ماندگاري فکر نمي کنم. مي خواهم اگر چه کوتاه - کوچک ، خودم باشم و با اين شعر تمام شوم! با احترام . احسان مهديان هجوووووووم[بدرود]

    با سلام واحترام.

    آقاي تجلي خوبيد.ترانه روخوندم چقدر برام جالب وخاطره انگيز بود.

    به روزم با دوترجمه ازترانه ها وشعرهام توسط محقق ارجمند خانم (نظيره اسماعيل کريم).ممنون ازحضورتان[گل]

    آوخ ازين زمانه که هر دوست دشمن است...
    سلام دوست من. به روزم با غزلي تازه...
    آوخ ازين زمانه که هر دوست دشمن است...
    سلام دوست من. به روزم با غزلي تازه...
     <    <<    26   27   28   29   30    >>    >