همیشه سلام... دوستای خوب و با محبتم از حضور تک تک تون در نمایشگاه کتاب سپاسگذارم...
ارادتمند همه ی شما : شایا تجلی
تدریجی و لال...
مرا چه سود
از بردن
وقتی حتی
زمزمه ای برای باختن نمانده است
سایه ها با تدریجی لال به مرگ میرسند !
ما رو گرفتی به خدا...
ما رُ گرفتی به خدا ، ما خودمون آخرشیم
اگه رو راست باشه یکی ، ما خودمون نوکرشیم
ما گرگِ بارون دیده ایم ، کلاه نمیره سرمون
چیزی به این سادگیا ، که نمی شه باورمون
اگه به پاش بیوفته ما ، تو دهن ِ شیرم میریم
اگه برا ما تب کنن ، ما هم براشون می میریم
اینقده زیر آبی نرو ، از پشت کوه نیومدیم
توی شلنگ شنا نکن ، این کارارُ مام بلدیم
مشت تو واشد آخرش ، تو زرد از آب دراومدی
هر چی که گفتی نبودی ، فکر کردی خیلی بلدی
می خوای به تخته بزنم ، یه هو ، یه وقت چشم نخوری
استامینوفن کدیین ، ما که خوبیم تو چطوری؟؟؟؟
تقدیم به همه ی دختران ماه اردی بهشت
بانوی اردیبهشت...
بانوی اردیبهشت ، فرشته ای از بهشت
قسمت ِ من از بهار ، سهم ِ من از سرنوشت
راز نگفته ی عشق ، حرف نخونده ی دل
بی تابی های امواج ، بی خوابی های ساحل
آرامش ِ یه جنگل ، نوازش ِ یه دریا
بگو به من کی هستی؟؟؟ معمّا در معمّا
خواب قشنگ برکه ، رویای دور یک قو
در امتداد ِ ساحل ، پرستو تا پرستو
نجابت ِگل ِ سرخ ، حیای سبز ِ باغچه
کنار ِ فال ِحافظ ، دلهره های طاقچه
غزل غزل پرستش ، زبور ترین کتابی
ترانه ی مقدس ، واژه به واژه آبی
پنجره های خونه ، دلواپس ِ همیشه ن
وقتی دلت می گیره ، جاده ها ابری می شن
چشمای سرخ ِ چشمه ، هق هق ِ تلخ بارون
همگریه ی نگاته ، تنهایی خیابون...
سرباز فراری...
شکل ِمرغای مهاجر ، شکل بند ِ یه پوتینه
که یه سرباز ِ فراری ، توی رویاهاش می بینه
اگه مرغای مهاجر ، ناگزیر ِ فصل ِ کوچن
اگه نفرینی عادت ، اگه دلبسته ی پوچن
امّا سرباز فراری ، دلخوش ِ یه اتفاقه
هر قدم که برمی داره ، جاده جاده اشتیاقه
آخه دلتنگ ِ فراره ، آخه دلواپس آغاز
نمی خواد پرندگی رُ ، برای عادت ِ پرواز
زیر خاکستر ِ بغضش ، گریه های شعله سوزه
حتی تشویشی نداره ، دلهرهای عجوزه
روبروش مرز و دیوار ، پشت سر میله و اجبار
خسته از صدای عادت ، خسته از نگاه ِ تکرار
صخره ی سبز ِ غرورش ، با اسارت آشنا نیست
تو قداست ِ نگاهش ، به جز عشق ِ جاده ها نیست
واسه مرغای مهاجر ، آسمون یه اتفاق نیست
تو رگ ِ پرندگیشون ، خون ِ سرخ ِ اشتیاق نیست
من و تو پرنده نیستم ، حسرت پروازُ داریم
جاده رُ نمی شناسیم ، اگه این نیازُ داریم
اما سرباز فراری ، دلخوش یه اعتقاده
آسمون مال پرنده ، جاده ها واسه پیاده
ما اگه پرنده بودیم ، حسرت ِ جاده رُ داشتیم
جاده آسمونمون بود ، پا تو جاده ها می ذاشتیم...
شایا تجلی ::
جمعه 85/2/1 ساعت 2:19 عصر
نوشته های دیگران ()