مـــــــــــرا ببين سيــــــــــــــد من .. آقاي من ... من همان بانوي چله نشين و معتکف درگاه عشق توام ...هماني که صحراهاي دل و دلدادگي را از برايش درنوَرديدي ..و مجنونيتت را قباله ( قـَبلتُ حـُبها ) کردي .. مرا ببين و به خود بخوان و هاله اي از احساست را حصار پيکرم کن .مرا در سينه ات محصور کن که دير زمانيست معصوميت تاريخ ؛ رنگ باخته و اغيار و به ظاهر يارها امنيتم را مسلوب کرده اند .. آقاي من نگاهت را از من دريغ نکن ..من سالهاست دخيل چشمانم را به نگاهت بسته ام ... وضريح چشمانت را طواف ميکنم ... من سالهاست بين صفا و مروه نگاه منو و چشمان تو با دلهره اي نفس نفس ميدَوَم .. و اکنون در اين آستانه به حکم تقدير؛ قد قامت عشق را زمزمه ميکنم ... بانگ (اشهدُ أنک عزيزي ) را ميشنوي .. ؟؟؟
تو خيره ميشوي و من هراسان دل ميبازم .. تو تجلي ميکني و من کم کم رنگ ميبازم .. تو در من رسوب ميکني و من در ذهن فراموشي ها به خاک سپرده ميشوم .. تو تعالي زيباترين جلوه ي عاشقانه هاي مني ..و من برده ي اين احساس هميشه جاري در عروقم .. تو غيرت مردانه تاريخ مني .. و من ضعيفه ي , دلسپرده روزگار پرده نشيني ام ... تو حرمت استواترين ايستادگي هاي ثبت شده در تقويم دلدادگي ات ... و من افسار شده در رقبه ي تو ... تو حامي جان و مال و عِرض و شرف مني و من معتکفي در پستوهاي حريم تنهايي تو .. تو جرعه جرعه عشق ميطلبي و من سبو سبو به کامت لبريز ميشوم ...
اي حامي تکيده گي هايم .. اي سروَر خميده گي هايم ... اي تجلي ربانيت روزگارم ؛ که رب البيتي چون ترا سزاوارترينم .. در عـُرف و شرع ؛عارفانه و شاعرانه سلب اختيارم نمودي که اُسوه ي اقتدارم باشي ؛ و هستي .. هستي ام را هستي بخشيده اي ..و هوشياري ام را مستي ... سلطنتت را بر پهناي مملکت قلبم حاکميت ميکني .. پس نگاهت را زا اين هميشه مملوکت باز نگردان ..
با سلام خدمت آقاي تجلي .
اين عيد سعيد رو بشما هنرمند بزرگوار کشورمون تبريک ميگم.و اميدوارم براي همه اقشار جامعه روز فرخنده و مبارکي باشه .و اميدوارم تو دل کسي غمي نباشه.
فرا خوان ناگهاني اين پرستوهاي مهاجرا از دنياي زميني به دنياي باقي غميست که با هيچ گفتار و اعمالي تسکين پذير نيست.
با اين حال جز تسليت و تقاضاي صبري عظيم از درگاه پروردگار براي خانواده بزرگوارشان کاري از امثال من ساخته نيست تا تسکينشان شوم.
کاش ديگه غمي نياد نشينه تو قلب کسي....
کاش ميشد تسکيني باشم واسه..................!؟
سلام.
خيلي خيلي متاسف شدم.براي اتفاق پيش امده براي آقاي گلي.
اميد صبري عظيم براي اين بزرگوار و خانواده محترمشون دارم.
در پناه خدا.
مقصدت آنقدر با ارزش است که شيطان تمام قوايش را برايت بسيج کرده تا از رسيدنت جلوگيري کند.او نميداند تو انقدر قوي و با اراده اي که تمام مانعها را با درايت و دور انديشي خود کنار ميزني و فقط به مقصدت فکر ميکني .
سلام آقاي تجلي .سر نمايشگاه که نيستيد.همراهتون پيدا کردم ولي همش خاموشه.هر جا هستيد موفق و سلامت باشيد.
بهترينها سهم شما و خانواده.
آسمون زندگيتونون هميشه آبيترين باشه.