• وبلاگ : رهاتر از پرنده
  • يادداشت : .
  • نظرات : 220 خصوصي ، 1989 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    31   32   33   34   35    >>    >
     
    + مهران 
    من از جمعه يه سوال برام پيش اومده البته بگم که من اصلا" راي ندادم و اگه مي خواستم راي بدم به موسوي راي نمي دادم اينو گفتم تا سريع جبهه گيري نکنيد
    چرا رهبري علنا" از آقاي احمدي نژاد دفاع کرد و خودشو با نظرات او همسو دانست اونم توي فضاي التهاب آلودي که بحث اختلاف نظر نبود بحث نفرت عده زيادي از احمدي نژاد بود؟؟مگه همه کساني که راي دادن نبايد احساس مي کردن رهبر مثل پدر طرفدارشونه و هرگز نبايد اجازه بده کسي از نگاه سياسيش به نفع هر حذب و گروهي مطلع بشه اگر رهبر اصولگرايي را به صلاح جامعه مي دونه(که البته اينم جاي بحث داره)چرا تو لحظه اي که همه نياز به وحدت واقعي دارن بايد اعلام طرفداري علني بکنه اگر مي خواست جواب محکمي به هاشمي بده يعني بازم به مردم فکرنکرده که عده زيادي تو اين روزهاي درگيري ضربه روحي و رواني(بگذريم از جسمي) خوردن و منتظر يه جرقه ان و اون شنبه خونين رقم خورد من نمي تونم با هيچ منطقي اينو براي خودم تحليل کنم شايد شما بتونيد
    + ش .ت 

    بابا يكي بياد نسل كثافتهايي مثل همين شايا تجلي رو از رو زمين برداره .

    تا حالا نديده بودم يه لجن به كسي ديگه اعتراض كنه .

    ولي خداييش اين لجن از هر كسي دفاع كرده طرف مقابل اون نفر پيروز شده . ميدونيد چرا ؟

    شما فكر كنيد طرفداران موسوي جمع شدن واسه اعتراض . اين شايا هم بره پيششون . همه از بوي لجن بدشون مياد و از دوروبر موسوي پراكنده ميشن و احمدي نژاد پيروز ميدان ميشه .

    ولي خدايي يكي پيداشه به جاي آدمهايي مثل ندا آقا سلطان كه خيلي حيف بودن كه از كنار ما برن . اين لجن رو از رو زمين نابود ميكرد . كه اينطوري همه احساس راحتي ميكردن . خيلي عاي ميشد

    + همان 
    نتيجه :

    اين که دوست شاعرم ! چشم . شما درست مي گي . بايد حسابي به نشانه ها توجه کرد . اگه يک کلام من برگشته بودم و جوابي نه چندان سخت داده بودم منم الان پيش هموني که مالونده بودش بهم بودم .من همون لحظه اول فهميدم يارو داره منو تحريک ميکنه . که يه چيزي بگم و خلاصه کاسبي امروزشو بکنه مزدور بي همه چيز. پيش خودم گفتم خدايا ! ريشه همشونو هر چي زودتر بکن . مثل ... همه جا ريختن و منتظر يه بهونه هستن که ترتيب طرفو بدن . اي خدا دودمانتونو بر باد بده .

    اينو براي شما

    + همان 
    امروز رفتم توي يکي از باجه هاي روزنامه فروشي . مردم ازدحام کرده بودن و داشتن روزنامه مي خريدن . ما هم بعد نود و بوقي اومدين اداي روزنامه خونها رو در بياريم ويه روزنامه اعتماد ملي و سيه مجله سينما خريديم. وقتي اومدم پولشو حساب کنم يه دفعه ديدم يه مرد يوغور کنارم وايستاده و داره به طعنه به روزنامه فروش - که اونم چيزي شبيه اين اطلاعاتي ها بود - مجددا پيروزي دکتر احمدي نژاد رو بتون تبريک ميگم . سايه فقط سايه ايشون . بعد طرفشم با لبخندي عاشقانه بهش گفت ممنون آقا . کرتيم . يارو باز گفت : ميدونيد که من تو مخابراتم . امروز يه جوجه ايي داشت قد قد مي کرد و از موسوي حرف ميزد مالوندمش بهم و بردمش اونجا که عرب ني مينداخت . حالا هي تک نگاهي هم گاهي به من مينداخت . تا اومدم پول رو حساب کنم کلي اين عوضي جاده قبرستونشو رفت .

    + سارا 

    اخه ادم با كسي حرف ميزنه كه منطق داشته باشه

    من با هر كي طرف دار موسوي بوده تا اومدم حرف حساب بزنم داد و هوار راه انداخت

    حالا خوبه انتخاب نشد ..وگرنه لابد به بهانه جشن ملتو مي كشتين ها؟

    به جاي اينكه اينقدرم به اين و اون گير بدي

    بشين فكر كن كي هستي؟

    بابا اگه يه كمي مي فهميد اينو بفهميد كه ملت نخواست موسوي انتخاب بشه...اخه بابا كسي كه نمي تونه از خودش دفاع كنه چطور مي خواد از ملت دفاع كنه...

    ولي حيف ...شما هيچ وقت نوهفميد!!!

    برادر بزرگوارمي نوش
    اين دروغ آشکار رو آقاي شمقدري يارگرمابه آقاي رييس جمهور انتصابي اتان باب کرد در شاهکار 2009 خود با آن دوجوان موتور سوار که از بازيگران سيماي استاني بودند با اين تفاوت که آقاي مجيدي اعلام کرد که حاضر است مستنداتش را رو کند که اون خانم بازيگر نبوده و اون خانم هم گفت که اصلا" بازيگر نبوده همسايه اون خانم هم گفت که چندين سال است اين خانواده را مي شناسه اما از تيم اسکورسيزي(شمقدري)هيچ صدايي در نيامد(از شدت نجابت)
    برادر بزرگوارمي نوش
    اين دروغ آشکار رو آقاي شمقدري يارگرمابه آقاي رييس جمهور انتصابي اتان باب کرد در شاهکار 2009 خود با آن دوجوان موتور سوار که از بازيگران سيماي استاني بودند با اين تفاوت که آقاي مجيدي اعلام کرد که حاضر است مستنداتش را رو کند که اون خانم بازيگر نبوده و اون خانم هم گفت که اصلا" بازيگر نبوده همسايه اون خانم هم گفت که چندين سال است اين خانواده را مي شناسه اما از تيم اسکوسيزي(شمقدري)هيچ صدايي در نيامد(از شدت نجابت)
    +

    چه خوب بود كامنتهاي ناجور و توهين آميز رو حذف مي كردين جناب تجلي عزيز.

    اين (( مي )) نوش هم برود مي اش را بنوشد بيشتر نفع مي كند .

    + مي نوش 

    برادر بزرگوار هر انساني قبل ز نقشش يک شخصيت دارد ايشون(جمشيدي) هم حق راي و نظر داره و بنا به عملکرد دکتر از ايشون تمجيد کرده شما چرا بايد از اين کار انتقاد کنيد؟نوشتن نامه حمايت به رييس جمهور بدتر است يا قالب کردن يک بازيگر تئاتر بجاي يک شهروند رنج کشيد هو مستند نشان دادن گفته هاي ديکته شده و تمرين شده او در برابر دوربين به ميليونها انسان توسط يک کار گردان سينما(مجيدي)

    هر چند اقاي مجيدي هم رايشان محترمه ولي چرا دنبال صحنه واقعي نرفتن ؟ و با دروغ ميخواستند به مردم القاکنند اوضاع مملکت نابسانتر از قبل شده؟

    + ن 

    قبلترها من كسي را ميشناختم كه بزرگ بود . شاعر بود. لطيف بود و....

    همه كساني كه من ديده بودم بزرگ بودند .

    من انتظار بيشتري از شما داشتم.

    شما هم مثل كفش قزمزي بوديد و اين اصلا خوب نيست.

    + مي نوش 
    اگه شما رهبري رو بعنوان ولي فقيه و زمامدر برحق در دوران غيبت امام عصر (عج) قبول درايد ايشون اعلام داشتند كه جان عزيزشان را هم در راه انقلاب اسلامي فدا مي كنند ايشان دلشان از اين شورشها وخونريزي خصمانهو جاهلانه خون است و نظام را بري از خيانت به راي مردم دانستند اگر قبول داريد ايشان خطشان كاملا از موسوي جداستما كه نشنيديم ايشام علنا از موسو ي حمايت كنند.
    + پروين 
    واي خداي من ! اين يکي پروين ديگه از کجا اومده ؟ خوب پروينم ديگه عجب ! چه بي ادب
    راستي ! ميذاري درسته :)

    دوباره دل....
    هواي با تو بودن کرده
    نگو اين دل...
    دوري عشق تو باور کرده

    دل من خسته از اين دست به دعا ها بردن
    همه ي آرزو هام با رفتن تو مردن

    حالا من يه آرزو دارم تو سينه
    که دوباره چشم من تو رو ببينه

    نمي دونستم اين ترانه مال شماست چقدر اين ترانه رو تو ماشينم گوش كردم يكي از ترانه هاي مورد علاقه ي امضاي الكترونيكي پياممنه تويكي از نوارهامه پيروز باشيد و مانا

    + پروين 

    كثافت اين نظرهارو مي زاري خودت

    اونم به اسم پروين

    + پروين 
    صدايي در ‍ پس زمينه فرياد ميزنه دستتو اينجا فشار بده. فکر مي کنم اين صدا دوره. ياد زنجير انساني مي افتم که با شوق از تجرش تا اقسريه بود. چه قدر اون خنده ها دوره. صورت دختر تغييري مي کند. چرا به نظر من اين دختر وطنمه؟ چرا احساس مي کنم نمي خواد چيزي بگه فقط داره نگاه مي کنه. لحظه بعد احساس مي کنم وجودم آتش گرفت. چرا؟ قطرات خون را که مي بينم تنم مي لرزه. دستهايم مي لرزه. ياد يک مشت احمقي مي افتم که براي حرف خامنه اي گريه کردند. کساني که با من و دختر چهار رديف حفاظتي فاصله دارند. صفحه تار شده. نمي دونم من گريه مي کنم يا اين فيلم تخيليه/ نفسم بالا نمياد. نمي خواهم نفس بکشم. براي چي قلب من بايد بزنه ولي قلب اون نه؟ خواهرم مي دونم برابري مي خواستي. ولي مگر من مرد مرده بودم که تو خود را سپر گلوله کردي.؟؟ خواهر شهيدم عزت وطنم من وطن را در چشمان تو ديدم. شايد که مزدور بر روي نورت پارچه سياهي کشيد. ولي من دامانش را به آتش چشمت مي سوزانم.

    روحش شاد " ندا" ي عزيز
     <    <<    31   32   33   34   35    >>    >