سلام.
وقت داشتي سري به ما بزن. دلمان پوسيده ..توي اين خانه تنگ!
علي يارت!
سلام استاد
با ترانه اي كه همين چند ثانيه ي پيش متولد شد به روزم
و چشم انتظار قدوم شما
ترانگي كنيد...
با سلام به آقاي تجلي عزيز
وبلاگ شبخون با 2 ترنه ديگر به روز شد
منتظر حضور و نقدتون هستم مثل هميشه
ممنون
دلتنگياي من تمومي نداره
حتي اگه ببينمت
حتي اگه مثل گلاي نسترن
از باغچمون بچينمت
شاياي عزيز تولدت مبارك سايه
سلام
شاياي عزيز
تولدت مبارك
سلام .بروزم ولي اين دفعه با يكي از شعرهاي خودتون .منتظرم ياعلي
منم متولد ارديبهشتم
تولد شما هم مبارك
سلام اقا شايا حالتون خوبه؟هنوز اون نظراتمو تاييد نكردي؟
مي خواستم يه شعر براتون بزارم ولي چيز خوبي پيدا نكردم.راستي توي وبلاگ رهاتر از پرنده پستهاي قبلي رو كجا گذاشتي؟ميخواستم پستهاي قبلي رو بخونم كه پيدا نكردم كجاست؟انشالله دفعه ديگه كه خواستم بروز كنم حتما از شعرهاي قشنگ شما ميزارم بازم به خونه خودت سربزن منتظرم ياعلي
مي تراويد آفتاب از بوته ها ديدمش در دشت هاي نم زده مست اندوه تماشاي يار بادمويش افشان گونه اش شبنم زده لاله اي ديديم لبخندي به دشت پرتويي در آب روشن ريخته او صدا را درشيار باد ريخت جلوه اش با بوي خک آميخته رود تابان بود و او موج صدا خيره شد چشمان ما در رود وهم پرده روشن بود او تاريک خواند طرح ها دردست دارد دود وهم چشممن بر پيکرش افتاد گفت آفت پژمردگي نزديک او دشت درياي تپش آهنگ نور سايه ميزد خنده تاريک او