سلام ..خوبيد من قبلا اسم شما رو شنيده بودم ولي وبلاگتونو نديده بودم...يكي دوجا هممطلب خونده بودم فكر كنم از شعرهاتون بود...اميدوارمهميشه موفق باشيد و ما روهمكمك كنيد توي اين زمينه ها...اميدوارم بازم ببينمتون توي وبلاگ خودتون واونطرف..شاد زي دو.ستي خوب من ...در ضمن من آپديت كردما خوشحال ميشم بيايد
.........................................................
ابر از اين دوري....خسته و دلتنگ باريد
رعد شيون هق هق ابر بود بر اين دوري
دلتنگي هاي لحظه به لحظه.....
التماس د اشتن تو....
خواهش لمس تن تو
نياز شنيدن صدا ي تو....
احساس وجود اين روز هاست...(دنيا)
ديشب بي صدا امدم
با تن پوشي به رنگ مهر بانيت
با هزاران ستاره در نگاهم
با طپش بي قرار قلبم
با بغضي درسينه
با نغمه ي از اميد
با سبدي از ارزو هايم
امدم...امدم ...تا جغد تنهاييم كوچ كند
امدم تا دست مهر بان تو
نوازشگر روح خسته ام باشد
امدم تا ترانه هايت تنهاييم را ورق بزند
ديشب من مهمان صداي مهربانت بودم....اي مهربان........(دنيا)
سكوت جونم مرسي گلم
فروغ عزيز ..
من نيز تسليتت مي گم. خدا به شما و خانواده ات صبر بده.
عجب رسميه رسم زمونه............................
كامنت مخصوص نانسي....
خانمي..مي خواستم بيام تو وبت كه در پارسي بلاگ است ولي دائم ارور مي داد. دلم برايت تنگ شده.....
هميشه ديده ام که باغ و کوه و دشت
براي ديدن بهار
چه بي قرار انتظار مي کشند
که با رسيدنش پر از جوانه و صدا شوند
و از غم خزان رها شوند
همين که مي رسد
اميد هاي مرده زنده مي شود
ولي بهار تا نيامده
دوباره مي رود
...
و من در انتظار يک بهار ماندني ترم
که قلب باغ و کوه و دشت مست اوست
و رويش جوانه هاي منتظر به دست اوست...
در دل هر كسي شور و شوقي است
شوق پروانه ها , پركشيدن
شوق زنبورهاي عسل هم
طعم شيرين گل را چشيدن
شوق خنديدن و شور اميد
مي تپد در دل هر جوانه
شوق گل ميكند دردل گل
باغ مي رويد از هر ترانه
با تماشاي فصل شكفتن
شوق پرواز دارد پرنده
مي رسد قاصدك با نسيمي
در بهاري پر از شعر و خنده
چشم هايت با سليقه است
خوب هارا مي پسندد
آن چه را كه خوب و زيباست
مثل گل ها, مي پسندد
ديدني هاي زيادي
ديده اي با چشم هايت
لحظه هاي بي شماري
چيده اي با چشم هايت
چشم دل را نيز وا كن
مي شود بهتر ببيني
مي شود با چشم دل هم
لحظه اي ديگر بچيني
لحظه هايي هست تنها
مي خورد با قلب پيوند
مثل رؤياهاي زيبا
چون فرشته,چون خداوند.
ز رقص شاخ وبرگ تو
ميان دستهاي باد
پر از ترانه مي شوم
ترانه هاي شاد شاد
پرنده ام ,پرنده اي
كه عاشق صداي توست
پرنده اي كه لانه اش
به روي دستهاي توست
تويي كه هستي اي درخت
هميشه مست التماس
ببر به سوي آسمان
دوباره دست التماس
دوباره از صميم دل
خدا خدا كن اي درخت
بخوان سرود زندگي
مرا دعا كن اي درخت
تورا در باغ بايد ديد
تورا در جنگل زيبا
هميشه مهربان هستي
هميشه عاشق گلها
ميان آن دل كوچك
تو يك دريا صدا داري
تو ابري, ابر احساسي
كه قطر ه قطره ميباري
توگاهي روي يك شاخه
كمي در فكر ميماني
دلت آن وقت ميگيرد
و هي آواز ميخواني
زبانت را نمي فهمم
ولي حس ميكنم آن را
تو با آواز ميكاري
گل احساس در دلها