آبروتُ نمی برم
چیزی نمی گم اما تو بی برو بگرد می بازی
حتی اگه قد یه شهر دروغ تازه بسازی
آبروتُ نمی برم بذار اونو داشته باشی
خودت می خوای مدل بشی سر کلاس نقاشی
مطلبی رو که چاپ شده خودت نوشتی ؟ تنهایی!
خسته نباشی سردبیر، بگو که فردا کجایی؟
دور و بره من که پُره ، از آدمای الکی
من زنگ زدم بودم بهت ؟! وای که چقد با نمکی
واست ترانه هم می گم، هیچم نمی ذارم کمش
این اداها دیگه چیه خودم برات می فروشمش
ترانه من زیاد دارم، باشه برا دوست دخترات
خواستی به مریمم بگو ، برو جلو دارم برات
بازم بیا اینطرفا، دماغ سوخته می خریم
پینوکیو گریه نکن ، آبروتُ نمی بریم
سلام ما رو برسون به روباه و گربه نره
گفتی شبا سوژه می دی ، هر کی نرسونه خره
دزد باباته، دزد خودتی، دزد جد و آباد توئه
بازی فردا رو ببین، نتیجه شم دوبه دوئه
ببین که علم غیب دارم، ازم بترسی بهتره
یه دفه سوسکت میکنم، که دیگه خوابت نبره
به داریوش شهریاری و مریم اسدی و مجله ترانه ی ماه
ترانه سرا : شایا تجلی
شایا تجلی ::
یکشنبه 84/4/5 ساعت 10:35 عصر
نوشته های دیگران ()