سفارش تبلیغ
صبا ویژن
|| مدیریت || شناسنامه || پست الکترونیــک ||  RSS  ||
پرنده در باد

 

پرنده در باد 

 

دوباره بارشِ ترانه و گل 

رو تنِ لحظه‏ هاى سبزِ جارى 

دوباره نغمه‏ ى پرنده در باد

دوباره فصلِ رویشِ قنارى

 

عصرِ طلایىِ سکوتِ فریاد

رو لبِ سرخِ شاپرک ‏ترین حرف

دوباره رقصِ نورِ ماه و خورشید

روى حریرِ انجمادى از برف

 

زمزمه ‏ى شکستن دریچه

تو گلوى میله‏ اىِ پرنده

دوباره خواهشِ طلوعِ گندم

رو سبز و سرخِ خوشه‏ زارِ خنده

 

زلالى عروجِ پاکِ شبنم

رو تنِ مخملى‏ ترین شقایق

دوباره رویش، سمات و ندبه

توى قنوتِ آبىِ دقایق

 

دوباره عشق و آسمون و پرواز

سفر به فصلِ بى‏ شروعِ آغاز

دوباره جمکران و عطرِ خواهش

دوباره زمزمِ زلالِ آواز

 


چقد این انتظار واسم قشنگه

کى مى‏ دونه که انتظار چه رنگه

کى مى‏ دونه به کى مى‏ گن منتظر

کى مى ‏دونه دلم واسش چه تنگه

شایا تجلی


شایا تجلی :: چهارشنبه 90/6/23 ساعت 9:38 عصر داغ کن - کلوب دات کام

نوشته های دیگران ()

دعوت از اسرائیل

 

 

دعوت از مردم اسرائیل برای شرکت در راهپیمایی روز قدس
دیگر وقت آن رسیده مردم اسرائیل با شرکت در راهپیمایی روز قدس فاصله خود را با دولت اسرائیل به گوش جهانیان برسانند.


گواهِ سبز ِ معجزه

جهان خوابیده و بیدار نمی شه
نمی خواد بشنوه زنگ ِ صداتُ
نمی خواد ردّ پات آیینه باشه
داره می شوره با خون کوچه هاتُ

مگه غرور ِ آسمون ، سهم ِ پرندگی نبود
مگه تواضع ِ زمین ، برای زندگی نبود
حالا چرا فقط قفس ، ترانه می شه تو گلو
چرا گلوله می وزه ، به شاخه های آلبالو
تو که تبر نمی تنی ، به دور ریشه های تاک
واسه چی پَرپَر می زنن ؟؟ جوونه هات به روی خاک

جهان خوابیده و بیدار نمی شه
نمی خواد بشنوه زنگ ِ صداتُ
نمی خواد ردّپات آیینه باشه
داره می شوره با خون کوچه هاتُ

با تو سکونِ سردِ سنگ ، آیینه رُ محک زده
حالا که خون ِ شاپرک ، رو تن ِ گل شتک زده
تفنگ تو مشت توئه ، گلوله هات باور ِ سنگ
صدای شلیک نمیاد ، تو این دفاع ِ بی تفنگ
پیرهن ِ خونی توئه ، گواه ِ سبز ِ معجزه
به راه رفته شک نکن ، تا آخرین مبارزه

شایا تجلی


شایا تجلی :: پنج شنبه 90/6/3 ساعت 3:16 عصر داغ کن - کلوب دات کام

نوشته های دیگران ()

غروب عاشقانه ها

 غروبِ عاشقانه‏ها

  

 نمى‏دونم دوسِت دارم یا نه

 نمى‏دونم این عادته یا عشق

 نمى‏دونم چیکار کنم با تو

 نمى‏دونم چیکار کنم با عشق

 

 تو با منى، اما نه از دیروز

 تو با منى، اما نه تا فردا

 تو با منى، اما نه با این من

 یه روز مى‏رى، اما نه از حالا

 

 کنارمى، چقد ازم دورى

 کنارتم، چقد بهت نزدیک

 تو آشنا، غریبه‏اى انگار

 ستاره‏اى، اما چقد تاریک

 

 براى من که عاشقم، خوبى

 براى من که ساده‏ام، زیبا

 براى من که ذره‏ام، خورشید

 براى من که قطره‏ام، دریا

 

 نمى‏دونم که تا کجا؟ تا کى؟

 گلایه رُ باید تحمل کرد

 توى کدوم ترانه باید مُرد

 تا یک غزل تُو چشمِ تو گُل کرد

 

 قفس قفس، براى من بالى

 نفس نفس، براى من پرواز

 ولى نه با سکوت هر فریاد

 ولى نه با گلوى هر آواز

 

 طلوع هر دوست دارم با من

 غروبِ عاشقانه‏ها با تو

 یکى میون جاده‏ها گم شد

 نمى‏دونم که اون منم یا تو

دانلود آهنگ

شایا تجلی

shaya

شایا تجلی :: دوشنبه 88/4/22 ساعت 12:9 صبح داغ کن - کلوب دات کام

نوشته های دیگران ()

کسى به دیدار زمین آمده است _ امام محمّد باقر(ع)

چه صبح زیبایى
آسمان لبریز از سلام
زمین شاد و سرمست
چه صبحِ زیبایی
خورشید
آهسته پنجه‏هاى بلورین را
از کوهسارِ شهود
بر سرنوشتِ برفىِ زمین مى‏تاباند
تا رودها
جارى و خروشان
دشت‏ها را بپیمایند
و پرنده‏ها بشارت برند
بهار تولّدِ پنجمین پرستوى ولایت را

چه صبح زیبایى
کهکشانى روشن
از تولد پنجمین ستاره
هوا
جریانِ عطوفتِ فصل را به انتشار مى‏گذارد
مناره‏ها به اذان آمده‏اند
و مؤذّن‏ها
منادىِ نام بزرگ خداوند شده‏اند
در گوشِ زمین...
و نام بلندش در گوشِ چشمه‏ساران زمزمه مى‏شود
فرشتگان
لالایى عاشقانه خویش را
بر گاهواره‏ى کودکى پهن مى‏کنند
که پیام‏آورِ اعجازِ رسولان است
پیام‏آور روشنى
براى روزهاى باقى مانده‏ى زمین
کودکى بر خاک قدم مى‏گذارد
که عدالت در گستره‏ى نامش
بیتوته مى‏کند
امام محمّد باقر

زندگى
در اوّلین پلک زدنِ او
جریانى تازه به خود مى‏گیرد
و تاریخ
به رنگِ سبزِ امامت منقّش مى‏شود
و پیشانى منوّر او
زمان را به روشنایى مى‏برد
و این تولّدِ فرخنده
بزرگترین بشارت بر گل‏هاى ایمان
بر قلب منوّر مومنین خواهد بود
اکنون
شب‏هاى طولانى سیاه
در تبلورِ او ذوب مى‏شوند
کسى به مهمانى زمین آمده است
که پیش از این
میهمان خداوند بوده است

کسى به دیدار زمین آمده است
که زمان به دیدار او مباهات مى‏کند
امام محمّد باقر
شکافنده‏ى علوم
پروردگار دانش
کسى که فوّاره‏هاى علومِ بشرى
در دستانِ سبز او به رویش و بالندگى رسیده است
مومن‏ترینِ بنده‏گانِ خداوند
پا به هستى گذاشته است
تا خردِ انسان
مقارن با رودى شود
که با حضورش تمامى ساقه‏هاى جوان
ساقه‏هاى قد کشیده بر سجّاده‏ى ایمان
به معراجِ قداست
قد بکشند و روح بلند آینه‏گى را
به سرمنزلِ نجات برسانند

شایا تجلی،امام محمد باقر(ع)




















او آمد
و عطرِ تجربه‏اش زمین را
به گلپونه‏هاى معرفت بشارت داد
او پنجمین وعده‏ى سبزِ خداوند است پس از پیامبر
ادامه دهنده‏ى جاده‏ى سبزِ نبوّت
پنجمین ابراهیم
پنجمین بت‏شکن
پنجمین عطیه‏ى وحى
و چهارمین شروه‏خوان تنهایى‏هاى على
چراغِ روشنِ عدالت
تصویرِ راستى و درستى
زمزمه‏ى زیباى صداقت
روشنایى دیده‏گان بشریّت
او چشم گشود به هستى
و اقیانوسى از مهربانى را
بر زمین جارى کرد

از مردى مى‏گویم
که شانه‏هاى جوانمردى‏اش
شیارهاىِ تحمّل را
به موعظه مى‏برد
و کوچه‏هاى یتیمان را
پرسه‏هاى عبورش
یادآور گام‏هاى منوّر على است
از کسى مى‏گویم
که علم در پرتوِ نامش شکوفا مى‏شود
و نداى مهرورزى‏اش
در گوشِ جهان
نغمه‏ى توحید را زمزمه مى‏کند
صدایش در تمامى آسمان‏ها مى‏پیچد
حتى روزهاى نیامده‏ى فردا
تولّدش را جشن مى‏گیرند
 
اکنون که نجواى ملائک
در آسمان شناور است
اکنون که کعبه آغوش گشوده است
بر میلادِ مرتضایى دیگر
اکنون که نخل‏هاى جهان
پنجمین تکیه‏گاه خویش را
فریاد سُرور سر مى‏دهند
مدینه شاد مى‏خندد...
 
مدینه شاد مى‏خندد
و در آینه‏ى زمان خود را تماشا مى‏کند
کوچه‏هایش زیبا
خانه‏هایش نورانى
آسمانش آبى و آرام
و نخل‏هایش آواز مى‏خوانند
مدینه شاد مى‏خندد

چه صبح زیبایى
آفتاب
آهسته پنجه‏هاى بلورین را از کوهسار شهود
بر سرنوشتِ برفى زمین مى‏تاباند
 
پرستوها
میلادش را بشارت مى‏دهند
زمان شتاب گرفته است
بر طلوع دستانِ مهربانش
و او
امام محمّد باقر
معجزه‏اى دیگر را
به درکِ زمان پیوند مى‏کند

شایا تجلی

شایا تجلی :: سه شنبه 88/4/2 ساعت 5:59 عصر داغ کن - کلوب دات کام

نوشته های دیگران ()

در نابارورترین لحظات محمد (ص) رسول خدا شد

 

وبلاگ شایا تجلی

تو آمدى
و عشق
خاتمه‏اى شگرف یافت
که رُستن تو
رُستن رسالتى است که دست‏هاى خورشید
به یُمن مهربانى‏هاى آمده و نیامده‏ات
به زمین هدیه کرده است
اى ژرف‏ترین حقیقت عروج !
نگاه روشنِ تو
فتح طوفانى است که فانوس مى‏خواهد
وتو همچنان ستاره‏اى
فراتر از تمامِ روشنایى‏ها !


اى آخرین فرستاده !
در نابارورترین لحظاتِ خاک
خدایان تاریکى
حیرانى جاودان !
ابتداى فصلِ رویش !
عروج
سرزمینِ کوچکِ خدایى توست
ردپاى کوچه‏هایى که زمزمه‏ات مى‏کنند
به نجوایى پُر از مهربانى
اعجازترین ایجاز !
قرارى باید
در خیرگىِ چشم‏هایى که بیقرار به دنبالِ توأند
تا ببارى
تا زنده شوند
اى آخرین فرستاده !
در نابارورترین لحظات...

وبلاگ شایا تجلی

زیباترین پرنده

توى اون شباى تاریک و سیاه، که قبیله ماهِ روشنى نداشت
هر کسى دنبال قبله‏اى مى‏رفت، هر کسى سر روى هر سنگى مى‏ذاشت

توى اون شبا که پیراهنِ خاک، تابوتِ ستاره‏هاى زنده بود
آسمونِ تن‏کبودِ بى‏رمق، قفسِ تنهایى پرنده بود

سَرِ یک کوه بلندِ نقره‏اى، توى یه غارِ قشنگِ تن‏طلا
یه نفر قد مى‏کشید شبیه نور، روى شاخه‏هاى سرسبزِ دُعا

یه نفر که چشمِ آفتابى اون، رو تنِ ستاره‏ها نور مى‏پاشید
یه نفر که روى ذهنیتِ خاک، شعر و آیینه و انگور مى‏پاشید

یه دفه توى چشاش هزار تا باغ، جون گرفت و قد کشید و زنده شد
یه فرشته با دوتا بالِ بزرگ، توى خلوت حَرا پرنده شد

وا شدن پنجره‏ها رو به خدا، آسمون زیرِ پرِ فرشته‏ها
یکى گفت: بخون به نامِ روشنى، که بپیچه همه جا عطرِ دعا

اِقرَا بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذى خَلَق، تو که برگزیده‏ى رسالتى
اى که مثلِ روحِ بارون رو زمین، بارشِ همیشه‏ى کرامتى

توى اون شباى تاریک و سیاه، که قبیله ماهِ روشنى نداشت
یه نفر شبیه ابراهیم اومد، روى قانون قبیله پاگذاشت
یه نفر شبیه ابراهیم اومد، باز روى گردنِ بت تبر گذاشت


شایا تجلی :: چهارشنبه 87/5/9 ساعت 3:27 صبح داغ کن - کلوب دات کام

نوشته های دیگران ()

زینب (س) خلیفه ی مونث ‏، زنی در امتداد شهادت

    وبلاگ شایا تجلی ( حضرت زینب )


    سلام
    به نور مهربانى
    به نور عطوفت
    شکوه ایثار
    سلام اى تموج سرشار از رشادت
    سلام اى صرات هدایت
    اى تکبیر بلند توحید
    به کدام طواف مى‏روى
    و قامتت خم شده‏ى کدامین رکوع روحانى است
   
    اى بلنداى سرو
    اى سرو سر بلند
    عظمت حضور کربلا را به عرش مى‏برند
    و مژگانت تسبیح به دست دانه‏هاى اشک است
    سلام اى که هستى از نامت بزرگى مى‏گیرد
    و جهان در شکوه حضورت به فروتنى رود جارى مى‏شود
    
    سلاموبلاگ شایا تجلی (حضرت زینب )
    اى حریف سرسخت طوفان‏ها
    اى سفر کرده به قله گاه قداست
    اى روح سبز سرازیر در سراشیبى زمان
    اى بانوى سجده و سجاده، زیباترین حالت انسانى
    سلام
    اى که در نگاهت هروله نیایش
    به تکرار وحى مى‏انجامد
    سلام اى تعالى بخش منزلت زن    
    سلام
    اى که نسیم کودکانه
    در کوچه‏هاى گیسویت به سر مى‏برد
    و نور خانه‏اش از پرتو تو روشن مى‏شود
    سلام
    اى صراط مهربانى
    اى نگاه آشنا
    اى صمیمى‏ترین بغض اولیا الله
    سلام
    اى نجابت محض
    اى عظمت محجوب
    اى شکوه تسلیم  و یکتا پرستى
    سلام
    به مناجات
    به سپیده دم نیایش
    سلام بر زینب کبرى
    دردا به فراق‏هایى اینچنین تابناک
    دردا از هجران ستاره اینچنین تابنده
    حسرتا به حسرت از دست دادنش
 
    بانوى ایثار و حماسه
    به تو چشم دوخته‏ام به سیماى حضور تو
    به آینه ادراک قداست‏ها
    نور را به مهمانى چشمانت مى‏فرستم
    و دنباله‏ى هالى را تموج اشک بر مژگانت مى‏بینم
 
    جهان به عطوفت حضورت
    به فراموشى مى‏رود
    دنیا اسیر زنجیر عادت مى‏شود
    بى تو
    دلبستگى معناى تکرار بیهودگى است 
    آزادى
    پرنده‏اى بود که در دست‏هایت جوانه مى‏زد
 
    مى‏ایستموبلاگ شایا تجلی ( حرم حضرت زینب )
    روبروى خیالت مى‏ایستم
    رکوع مى‏کنم
    به آسمانى که در مقابل ایستاده است
    سر فرود مى‏آورم
    به سجده‏اى که بر خاک پایت جریان مى‏گیرد
    به نماز مى‏ایستم
    حیرت حضورت را
    به نماز مى‏ایستم
    صراط الذین اندیشه‏ات را
 
    بانوى مهربانى
    معرفت در آینه چشمانت موج مى‏زند
    و صدایت زنگار از قلب کدورت مى‏زداید 
    هرگاه که تو را مى‏خوانم
    به عنایت آرامشى مى‏رسم
    جهان کوچک است در برابر بزرگى‏ات
    تشهد اقامه‏اى‏ست که گواه یگانگى توست
 
    بانوى عاطفه
    زبان تسبیح تو را عاجز است
    حضورت لطف بى‏پایان خداوند است
    و رحلت آسمانى‏ات
    داغ عظیم بر جگر لاله‏هاى صحرا
 
    مهرت جریان دارد
    در رگ رگ هستى
    صدایت غبار از تن کوه مى‏تکاند
    ترنم بال فرشتگان در حنجره‏ات لانه دارد
    نور از چشمان تو جریان مى‏گیرد
    پنجره‏ها دهان گشوده‏اند به حیرت دیدارت
    دست در دست بهار آمدى
    و خزان رفتنت
    زمستانى ابدى است 
    حضورت پلى از بى‏کسى‏هاست به آشنایى
    زیستن دائرة المعارف مکاشفه بود
    شرح شهامت‏هاى تو را قلم تاب نمى‏آورد
 
    تو در متن حماسه زیستى
    و در بلنداى حماسه به سفر رفتى
    شهادت مى‏دهم
    که ظنین کلامت
    بر کوه‏هاى سنگى مى‏کوبید
    و عظمت حضورت
    دیوارهاى سخت را به لرزه مى‏افکند
 وبلاگ شایا تجلی (حرم حضرت زینب)
    آواز تو را سرداد
    و عاشقى تو را زمزمه کرد
    تو رفتن را که به نماز ایستادى
    عشق در حمد تو مى‏ایستاد
    بانوى عشق
    اى معراج اخلاص
    نیایش‏هامان را به نام شریف تو متبرک مى‏کنیم
    تا نیازهامان به ناز دلبرانه پروردگار گره بخورد
    باشد که واسطه‏ى اجابت باشى
    و لطف احسانت ما را به پذیرایى معبود برساند
    رفتنت داغ بزرگى است
    نبودنت: بودن را به مخاطره مى‏اندازد
  
    این تاریکى مهاجم از کدام سمت مى‏آید
    این بوى سوخته از کدامین دیار مى‏آید
    این گیسوان شعله‏ور
    این زمان آتشناک
    این حریقِ دقایق
    طعم خشم در دهان زمین
    انقلابِ لحظه‏ها
    هیاهوى ذرات
 
    بانو
    تو رفته‏اى
    و تن‏هامان به نیزه‏اى مى‏ماند
    سرمان بر آن سنگینى مى‏کند
    چقدر سخت است بى تو زمینى را به سر بردن
 
    بادها را که مرور مى‏کنیم
    گیسوان آشفته‏ات را شرح مى‏دهند
    چشم‏هایت را که جارى مى‏شویم
    عمق گریه هایت را در مى‏یابیم 
    صاعقه را که در کمند مى‏آوریم
    از نهیب فریادت سخن مى‏گوید
    حرارتِ دشت‏ها
    شرح داغت را به تفسیراند
 
    زمان بر سر مى‏زند
    زمین گیج‏وار مى‏چرخد
    ناگوارترین اتفاق تاریخ هجرت ناگهان توست
    اندوه رفتنت سنگین‏تر از بار امانت است
    که آن را تاب آوردیم
    و این را یاراى تحمّلمان نیست
    تو امتداد هفتاد و دو پرنده شهید بودى
    تو امتداد شاخه‏ى امامت بودى
    خلیفه‏ى مونث
    گام‏هایت که بر جاده‏ها فرو مى‏ریخت
    جارى‏تر از برف و باران بود 
    گیاه پس از عبورت از زمینى قد مى‏کشد
    و عطر حضورت شامه‏ى پروانه‏ها را معطر مى‏ساخت 
    آهنگ کلامت تلنگرى مهیب بر تن کوه بود
    و چشم‏هاى خواب آلوده‏ى تقدیر
    در طنین آوازه
    به بیدارى بشارت بود
 
    اى مسافر جاده‏ى اسارت و تبعیدوبلاگ شایا تجلی ( وفات حضرت زینب )
    اى شهید زنده و حاضر در انقلاب کوفه
    اى سایه خورشید
    اى خورشید بى‏سایه
    حجت قبول
    حجت مدافعه از سالار انسان‏ها
    حجّ دفاع از کاروان آفتاب
    قبول بود زحمت‏هایت
    تو دسترنج یک عمر بزرگوارى‏هاى على هستى
    تو هرگز نمى‏میرى و نمرده‏اى
    از آسمانى به آسمان دیگر مى‏شوى
    زندگى از تو قاطعیت مى‏گیرد
    و زن در کلام زیباى تو ترجمه مى‏شود
 
    حقیقتى تلخ است
    که جهان بى تو تاوَلى است بر پوسته‏ى ایجاد
    حقیقتى تلخ است که آفتاب بى تو، زمهریرى است منجد 
    بال‏هایت را به آسمان گره زدى
    و ما در خاکستر و آتش، منطقِ هجران را سوختیم
   
    تو مى‏روى
    و بر پیشانى تاریخ
    داغ فراقت نقش مى‏بندد
    کلمات غزل مى‏شوند
    و روح در کلمه جارى مى‏شود
    ما زنده‏ایم به از تو گفتن
    زنده‏ایم به این مرثیه خوانى
    بدرود
    بانوى بزرگ ایثار
    بدرود
    اى روح تکامل زن
    بدرود اى زینب کبرى

   شایا تجلی


شایا تجلی :: جمعه 87/4/28 ساعت 11:47 عصر داغ کن - کلوب دات کام

نوشته های دیگران ()

کعبه زایشگاه مقدس _ هلهله های آسمانی

 

صعلی (ع) شایا تجلیبح
با زمزمه‏هاى نارنجىِ قنارى
از بستر خواب برخاست

روز
شکوفه‏ى لبخند خود را
به جهان هدیه کرد
هلهله‏اى در آسمان‏ها طنین انداخت

زمان دفتر خاطرات خود را باز کرد
که این روزِ طلایى را یادداشت کند
قلبِ زمین چنان طپید
که یک حادثه
یک ناگهان
به بزرگى عشق اتفّاق افتاد
اوّلین نفس‏هاى کودکى بر پهنه‏ى هستى جارى شد
که چهره‏اش آینه‏دار تجلّى خدا بود 

 Morning
with orange whispering of canary
woke up

Morning
gifted its smile blossoms
to the world
An applause echoed through the sky

 The time opened its memories
so as to note this golden day
The heart of earth beat so
that a happening
a sudden
happened as great as love
The baby’s first breath ran on the entire world
that his face was mirror keeper of God’s manifestatio
 

آسمان، آبى‏تر از همیشه
زمین، سبزتر از همیشه
باران، پیوند آسمان به زمین
جاهلیتِ حجاز در آستانه‏ى زوال
تیرگى مغلوبِ روشنایى
عدالت، مولودِ قداستِ خاک

او آمد
پیام‏آور روشنایى‏ها
بشارتِ چندین هزار ساله‏ى خدایان
که در خاک، پنهان زیسته بود
چه انقلابِ شگرفى
در جانِ ذرّات عالم برپا شد
کودکى پا به عرصه‏ى هستى گذاشته است
که تمامى ذرّات هستى برایش لالایى مى‏خوانند
اعجاز در بند بندِ انگشتانش
زیستن آغاز کرده است

  The sky was bluer than ever
The earth was greener than ever
The rain was the link of sky to earth
The barbarism of Hejaz was on the verge of decline
The darkness was defeated by the brightness
Justice, the newborn of earth chastity

He came
the messenger of brightness
the gods few thousands years glad tidings
that had lived hidden in the earth
What a marvelous revolution
happened in the life of specks of the world
A baby was born
that all the specks of the world are lullabying for him
The miracle has started
to live in joint of his fingers
 

دریچه ها را باز کنید
پنجره ها را بخندانید
کوچه‏ها را با دستانِ نرمِ نسیم جارو کنید
با خیالِ معطرِ دوست از کنارتان مى‏گذرم
من فرزند ارادت هستم
و چشمانم را به نور ولایت روشن داشته ام

Open the hatchways
make windows laugh
Sweep the alleys with soft hands of breeze
I pass by your side with the perfumed dream of friend
I’m offspring of esteem
and I have lightened my eyes with light of guardianship

پروانه های لبخند را
در سبزه‏زار حنجره‏ام رها مى‏کنم
بهار را با تلفظ نامت
به سینه‏ام مهمان مى‏کنم
پلک مى‏زنم
و در هر پلک زدنى
جهان را آیینه‏ى حضورت مى‏بینم

علی (ع) شایا تجلی I release butterflies of smile
in the meadow of my larynx
I invite the spring in my chest
with pronunciation of your name
I wink
and in every wink
I see the world in the mirror of your presence

 

 

 

 شکوفه‏هاى جوان خوب مى‏دانند
که بهار از کدام سمت مى‏آید
اشک‏هاى حنایى من نیز
نسیم را به خوبى مى‏شناسند
من تمامِ لبخندهایم را در آسمان منتشر کردم
با توّلدِ تو
هر چه را به هر که داده‏ام پس مى‏گیرم
اشک‏هایم را از زمین
لبخندهایم را از آسمان
اکنون دار و ندارم براى توست

The new blossoms know well
which side spring will come from
My henna-color tears
know the breeze well, too
I distribute all of my smiles in the sky
with your birth
I will take back whatever that I have given to others
My tears from the earth
my smiles from the sky
now all I have is for you


سلام
به خنده‏هاى پُرامتداد خورشید
سلام
به لبخندهاى ماه
سلام
به روزهاى روشن نیلوفرى
سلام
به شب های دلبری
سلام به زمین
سلام به آسمان
سلام به اهتزازِ ابر
سلام به تواترِ باران...

سلام
به دستانِ بلندِ کاج
سلام
به درختانِ سر به فلک کشیده
 

Hello
to the long laugh of the sun
Hello
to the smiles of the moon
Hello
to the bright morning-glory days
Hello
to the charming nights
Hello to the earth
Hello to the sky
Hello to the waving of the cloud
Hello to the succession of the rain
Hello
to the long hands of pine
Hello
to the towering trees


 سلام
به سبزترین جوانه‏ى هستى
سلام
به بلندترین سوره‏ى حضور
سلام
به فرزندِ فاطمه
مولودِ کعبه
سلام
به آغوشِ وسیعِ آسمان
سلام
به بسترِ گرمِ زمین
سلام به عشق
سلام به ارادت
سلام به فرزندِ مهربانى‏ها
سلام به پدرِ زمان‏ها

Hello
to the most green bud of the existence
Hello
to the longest sura of the presence
Hello
to Fatima’s child
the newborn of Kaaba
Hello
to the vast bosom of the sky
Hello
to the warm bed of the earth
Hello to love
Hello to admiration
Hello to the child of kindnesses
Hello to the father of times

سلام
به على ابن ابیطالب
سلام
به دیباچه‏ى شکوه
سلام
به کوهسارِ موهبت
سلام
به اقیانوسِ عطوفت...
 سلام
به چشمانى که از حضورِ کوثر آب مى‏نوشد
سلام
به دستانى که بر شاخه‏هاى طوبى تکیه مى‏کنند
سلام
به گیسوانى که کهکشان را ترجمه مى‏کنند
سلام به پایان اندوه
سلام به آغاز شادمانی
  

Hello
to Ali Ebn Abitaleb
Hello
to the preface of magnificence
Hello
to the highland of blessing
Hello
to the ocean of affection
Hello
to those eyes that drink water in presence of Kothar
Hello
to those hands that lean on the branches of Toba
Hello
to those hair that translate the galaxy
Hello to ending of sorrow
Hello to beginning of happiness


 از کتاب لبخند کعبه : شایا تجلی

لبخند کعبه شایا تجلی


شایا تجلی :: چهارشنبه 87/4/26 ساعت 1:40 صبح داغ کن - کلوب دات کام

نوشته های دیگران ()

روز مادر

شایا تجلی _ روز مادر


تقدیم به مادرانی که هیچگاه «کودکانشانرا» فراموش نمی کنند...

صدای نم نم ِ بارون ِ بهار
غربتِ چشماتُ یادم میاره
کوچه های خیس  و بارونی ِ شهر
بوی دلتنگی های تو  رُ  داره

وقت پرکشیدنِ  پرنده ها
دل ِ تو چه غصه دار نازنین
آسمونِ ابری رُ گریه نکن
چشاتُ رو هم بذار کوچُ نبین

مادرم  منو ببخش، منو ببخش
اگه من قدر ِ تو رُ نمی دونم
اگه دورم من ازت ،  غصه نخور
خودمُ یه روز بهت می رسونم

مادرم ماه منی ، ماه منی
گل من، همیشه همراه منی

همیشه چشمای نازنین ِ تو
این دوتا پنجره ی رو به بهشت
با نگاه مهربونشو ن می گن
اسمتُ   باید تو آسمون نوشت

دل ِ من لایق چشمای تو نیست
مادرم، مادر خوب و نازنین
ای پری ، فرشته ی آسمونی
آخه کی آورد تو رُ روی زمین؟!

مادرم ماه منی ، ماه منی
گل من، همیشه همراه منی
«کودکانشانرا»
1_ (کودکانش  آن  را)
2_ (کودکانشان   را)
3_ (کودک  آن ِ شان  را)

شایا تجلی _ روز مادر

مادر
روح ایثار !
بی دریغ مهربانی!
خالص ترین معنای عطوفت!
عشق
در برابر ِ نگاهِ تو
کم می آورد
و حسرت
در سایش ِ بال های قداستِ تو
رنگ می بازد

شایا تجلی _ عشق

مادر
نام تو را آفریده اند
تا تمام درد های عالم را پیشکشت کنند
و این چنین
همراه نگاهی بیقرار
اسطوره شوی
همپای تمام ِ  « روشن - تیره » های بودنم!

1096020-b.jpg

آسمانِ دست های تو
برای من حریم ِ عشق می شود
تو فرشته ی منی که در زمین
جا به جا
نام ِ تو ، بهشت را به یادِ من می آورد
نامِ تو
بهترین گُلِ زمین
که آسمان برای رویشت
نم نمِ قشنگِ عشق هدیه کرده است

شایا تجلی  _ روز مادر

ای پناه بی دریغ
صدای تو دلنشین
چشم هات آینه
با تو مهربان!
بهار همیشه در رگِ زمین شناورست
با تو عشق رنگ دیگری است!

شایا تجلی _ روز مادر

مهربانی ات را
که کم می آورم
بهشت گم می شود
رو به رویم نیست
وقتی ابری آسمان
و غربت چشم های تو
فُرو می ریزند
در آینه
مهربانی ات را که کم می آورم، بهشت گم می شود...

مرا ببخش
شاید
کودکانه هایم تو را دلگیر می کند

منبع :
کتاب دیگه دوست ندارم
کتاب فقط خدا می دونه
کتاب کاشکی پرنده پر نداشت


از شایا تجلی

شایا تجلی :: چهارشنبه 87/4/5 ساعت 1:2 صبح داغ کن - کلوب دات کام

نوشته های دیگران ()

قشنگترین ماه خدا

 


همیشه سلام
خوب من!
ای خوب مهربون من!
حالا که آسمون سیاه
حالا که فصل ، فصل ِ غمه
واسه امام ِ خنده ها
تموم ِ گریه ها کمه

منتظر نگاه تو ، به آلبوم دلم منم
من که هنوزم هنوز، به فکر بهتر شدنم







کربلا دیار عاشقان




باران های شرمسار





شمع های همیشه دلسوز











حسین امام خنده ها





ذکرهای یا حسین یا حسین





طلایی ترین بغض آیینه ای





ضامن سینه سرخان سبز





رازهای نهفته





حسین زلال شهادت





فانوس ها ی همیشه چشم براه





اعماق روحانی باورم





التماس دعا



شایا تجلی :: پنج شنبه 86/10/20 ساعت 6:51 عصر داغ کن - کلوب دات کام

نوشته های دیگران ()

طلایی ترین بغض (ترانه ی امام رضا با صدای علی و تنظیم حامد)

تقدیم به پیشگاه هشتمین ستاره ی ولایت، حضرت امام رضا (ع)

طلاترین بغض
خواننده : علی نورایی
آهنگساز و تنظیم کننده : حامد جهانبخش
دانلود ترانه طلایی ترین بغض - امام رضا (حجم: 687 کیلو بایت)

تو ای آبیه سبز ِ آیینه پوش ، مدار ِ طمانینه ی این کهکشان
تو ای نور ِ نورانی ِ معرفت ، تو ای هشتمین اختر ِ آسمان
طلایی ترین ِ بغض ِ آیینه ای ، در این فصل ِ معصوم ِ آیینه گی
نشسته م که راز ِ نهفته تری ، برای دل ِ ساده ی من بگی

تو ای ضامن ِ سینه سرخان ِ سبز ، پرنده ترین اهوان ِ حرم
بیا تا که فواره باشه صدات ، در اعماق ِ  روحانی باورم
منو درد ِ بی رحم ِ غمپرسه گی ، منو زخم ِ مجروح ِ تنها شدن
تو و رو ح ِ درمان ِ دلواپسی ، منو حسرت ِ با تو زیبا شدن

به گلدسته های بلند ِ حرم ، به پروانه های ضریح ِ طلا
به معراج ِ زائرنشین ِ نگاه ، به لبخند ِ قمری پرست شما 
به فانوس ِ چشم غزل فام ِ ماه ، در این شب ، شب‏ ِ تیره رنگ ِ سیاه
گلاب ِ زلال ِ شفاعت بپاش ، بر این قلب ِ سنگی ، دل ِ پُرگناه

شایا تجلی
در ضمن دوستان عزیز کلیپ تصویری ترانه ی حوض سرشار در قسمت تلویزیون وبلاگ قرار دارد که با کلیک بر روی ایکون Play بعد از دانلود شدن اجرا می گردد.


شایا تجلی :: شنبه 85/9/11 ساعت 10:5 عصر داغ کن - کلوب دات کام

نوشته های دیگران ()

<      1   2   3      >
به نام خدای صلح و ترانه
90 - رهاتر از پرنده
شایا تجلی _ ترانه سُرا
اوْل / فروردین / 1356
ساعت هشت و ده دقیقه ی صبح
اکنون نزدیک به { 300 - سیصد }
ترانه ی به حنجره سپرده دارد
(در داخل و خارج از ایران)
{20- بیست } عنوان کتاب چاپ شده
با نام های زیر محصول فعالیت ِ
سال های شاعرانه ی اوست
ادامه ی مطلب
لوگوی وبلاگ

90 - رهاتر از پرنده

آمارهای بازدید وبلاگ
مجوع بازدیدها: 621781 بازدید

امروز: 36 بازدید

دیروز: 120 بازدید

پیوندهای روزانه
شایا تجلی در فیسبوک [42]
شایا تجلی ترانه سُرا [3623]
سایت رسمی شایا تجلی [1669]
کلوب شایا تجلی [1157]
[آرشیو(4)]


مطالب بایگانی شده


شایا تجلی ترانه سُرا
پاییز 83
زمستان 83 حادثه ی بم
زمستان 83
بهار و تابستان 84
زمستان 84
دختر ماه فروردین 85
دخترماه اردیبهشت 85
دختر ماه خرداد 85
دختر ماه تیر 85
دختر ماه مرداد 85
دختر ماه شهریور 85
دختر ماه مهر 85
دختر ماه آبان 85
دختر ماه دی
سالروز تولد خواهرم مینوی عزیز
محرم ماه قشنگ عاشقی
آلبوم ماندگار ناصر عبداللهی
دختر ماه بهمن
دختر ماه اسفند
شهرام جزایری
مناسبت ها
تسلیت ها
نوشته های دختری که عاشقم شده
پست تولدم
فاطمه (‏ص) ، روز زن ، مادر ،‏
ترانه 2
تیر 88
مرداد 88
90
فروردین 91
91
بهار 92
تابستان 92
پاییز 92

ترانه ی وبلاگ

اشتراک در خبرنامه

 


Search