• وبلاگ : رهاتر از پرنده
  • يادداشت : .
  • نظرات : 220 خصوصي ، 1989 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    121   122   123   124   125    >>    >
     

    هميشه سلام...

    از دوستاي خوبم بسيار تشكر مي كنم..

    محمد گلم..

    محسن عزيز..

    وحيد استادم...

    آقاي راد...

    نانسي عزيز...

    صباي خوب....

    مليكاي مهربون...

    نرگس هميشه ...

    دنيا خانوم مهربون...

    يگانه ي مهربوني و خوبي...

    + نرگس مست 
    پرنده اي باش با بال پرواز
    پر كن فضا را با شعر و آواز
    كاشكي تو باشي همسفر من
    تا بي نهايت بال و پر من
    + نرگس مست 
    گاهي از بيطاقتي داد مي کشي، ديوانه مي شوي، مي خواهي پناه ببري به حرمي،مسجدي تا به بهانه دعا و زيارت و مصيبت مريم،شكنجه عيساي مصلوب و امامزاده شهيد مظلوم و مسموم،عقده دلت را بشكافي و يا به خانه دوست محرمت،خويشاوند مهربانت رو كني و شب غمگين و گريان زندگي را تا دل شب ،دمدمه هاي سحر،با او بنشيني و يا از باران و چتر و عينك و گالش و يا درس و كلاس و معلم و امتحان و روز مرگي ها و هراس غربت و رنج تنهايي و عقده“گفتن هاي مسكوت”را در اين “نگفتن هاي ملفوظ“،تسكين بخشي و يا به خلوت خويش بگريزي و قلمت را به دادخواهي بخواني و با او به درد گفتن بنشيني و همه آن حرف ها را كه در اين دنياي كور و كر مخاطبي ندارند،در جان او كه خدا به جانش سوگند مي خورد بريزي و غم غربت را و درد تنهايي را با او كه تنها يادگار آن “پيمان“است بگويي و از او كه تنها يادآور آن “پيوند“است بشنوي. دكتر شريعتي
    + نرگس مست 
    گل گلدون من شکسته در باد
    تو بيا تا دلم نکرده فرياد
    گل شب بو ديگه شب بو نمي ده
    کي گل شب بورا از شاخه چيده
    گوشه آسمون پر رنگين کمون
    من مثل تاريکي، تو مثل مهتاب
    اگه باد از سر زلف تو نگذره
    من مي رم گم مي شم تو جنگل خواب
    گل گلدون من ماه ايوون من
    از تو تنها شدن چو ماهي از آب
    گل هر آرزو، رفته از رنگ و بو
    من شدم رودخونه دلم يه مرداب
    آسمون آبي مي شه
    امّا گل خورشيد
    رو شاخه هاي بيد
    دلش مي گيره
    درّه مهتابي مي شه
    امّا گل مهتاب
    از برکه هاي آب
    بالا نميره
    تو که دست تکون مي دي
    به ستاره جون مي دي
    مي شکفه گل از گل باغ
    وقتي چشمات هم مياد
    دو ستاره کم مياد
    مي سوزه شقايق از داغ
    گل گلدون من ماه ايوون من
    از تو تنها شدن چو ماهي از آب
    گل هر آرزو، رفته از رنگ و بو
    من شدم رودخونه دلم يه مرداب

    هميشه سلام...

    بسيار تماشايي...

    http://www.riversongs.net/flas1/nativity.html

    عشق و همبستگي

    دگر بار


    از عشق و همبستگي


    گرانقدرترين هديه ها را ميسازيم


    و به زمين ارزاني ميداريم


    به تمام کساني که در آغوشش جاي گرفته اند...

    وبلاگ امروز

    http://shahrooz.parsiblog.com

    http://saeedirad.parsiblog.com

    دستمال گدايي

    روي‌ صندلي‌ پارك‌ نشسته‌ام‌ و به‌ «بيت‌المعاصي‌» خيره‌ شده‌ام‌.«بيت‌المعاصي‌» اصطلاحي‌ بود كه‌ بر و بچه‌هاي‌ گردان‌ به‌ شهر مي‌گفتند. چشمم‌ به‌ سه‌ جوان‌ حدود پانزده ، شانزده ‌ ساله‌ مي‌افتد كه‌ كنار حوض‌ پارك‌ نشسته‌اند و بلند، بلند جوك تعريف‌ مي‌كنند و مي‌خندند. روي‌ پيراهن‌ دو نفرشان‌ عكس‌ هنرپيشة‌ هاي معروف سينما نقش‌ بسته‌ است‌. نفر سوم‌ كه‌ پشتش‌ به‌ طرف‌ من‌ است‌، چيزي‌ به‌ زبان‌ لاتين‌ پشت‌ پيراهنش‌ نوشته‌ شده‌، خوب‌ كه‌ دقت‌ مي‌كنم‌، مي‌بينم‌ نوشته‌ است‌: «مرا تعقيب‌ كن‌!»

    آهي ميكشم و ياد روزهايي‌ مي‌افتم‌ كه‌ بچه‌هاي جنگ هم پشت‌ پيراهن‌شان‌ چيزهايي‌ مي‌نوشتند كه‌ مفاهيم‌ عميقي‌ پشت‌ آنها نهفته‌ بود. شعارهايي‌ مثل‌: جايي‌ كه‌ دشمن‌ هرگز نخواهد ديد، يا زيارت‌ يا شهادت‌، فدايي‌ امام‌، جمجمه‌ات‌ را به‌ خدا بسپار، مسافر كربلا، يا اباعبدا...(ع‌)، يا زهرا(س‌)، يا حسين‌ آماده‌ايم‌، ...


    ... و دلم پر ميكشد به روزهاي خاكي جنگ!... آن‌ روز بعد از عمليات‌ موتور سواري‌ را ديدم‌ كه‌ از خط‌ برمي‌گشت‌. «حاج‌احمد» بود كه‌ «دستمال‌ گدايي‌ شهادت‌» ـ چفيه‌ ـ را به‌ گردن‌ انداخته‌ بود، طوري‌ كه‌ نصف‌ صورتش‌ را پوشانده‌ بود. بعد از سلام‌ و خسته‌ نباشيد گفتم‌:


    گفت‌:

    چه‌ خبر حاجي‌؟


    ـ هيچ‌! رفوزه‌ شدم‌.


    منظورش‌ اين‌ بود كه‌ اينبار از عمليات‌ زنده‌ برگشتم‌.


    ـ ناراحت‌ نباش‌، انشاءا... كربلا!


    لبخند تلخي‌ بر لبهاي‌ خاكي‌اش‌ نشست‌ و


    ـ ولي‌ علتش‌ را فهميدم‌.


    ـ خوب‌ تعريف‌ كن‌!

    ـ علتش‌ اين‌ شعاريه‌ كه‌ پشت‌ پيراهنم‌ نوشته‌ام‌!


    نگاه‌ كردم‌ ديدم‌ نوشته‌ است‌: «ورود هر گونه‌ تير و تركش‌ ممنوع‌» (ممنوع‌ را با ماژيك‌ قرمز نوشته‌ بود) ... و زدم‌ زير خنده‌!


    حاج‌ احمد س

    سلام به شاياي عزيز و دوست داشتني .. شاعري كه واقعا شعراش به دل ميشينه .. اومدم عرض ادي كنم و بگم كه دلم براي شعراي قشنگتون لك زده .. خوشحال ميشم بازم با يكي از اون شعراي قشنگتون صفائي به خونه ما بدين
    + دنيا 

    در به در تر از هميشه

    خسته تر از هميشه

    از ميان هزاران راه نرفته و رفته

    از ميان لا به لاي كاغذ هاي خط خطي

    از ميان هزاران كلام بي صدا

    اسم تو ......

    باقي مانده در ياد من

    + دنيا 

    وزها مي گذرد

    و من در ترك ديدار تو غريبانه مي مانم

    غريبانه اشك مي ريزم

    غريبانه قلبم را بدون تو عادت ميدهم

    شبها را بدون ياد تو

    به صبح مي رسانم

    تو در آن سوي مرزها

    به من بگو:

    عادت را چگونه باور كردي

    بدون من چگونه به جشن ستاره ها رفتي

    با خستگي روزانه ات چگونه بازي مي كني

    قصه ي آينده را مي گويي

    يا

    غصه ي گذشته را فراموش مي كني...............

    واي عجب اشتباهي.

    ببخشيد منظورم اقا شاياي گل بود.

    زود باشيد ديگه بيايد پيشم.

    منو تنها نذاريد ديگه

    http://www.hamsafaretanha.persianblog.com

    نانسي جون و ديگر دوستان و آقاق شايا آپديت شد خوشحال ميشم بيايد

     <    <<    121   122   123   124   125    >>    >