دوستای عزیزم عید رُ بهتون تبریک می گم
به علت امتحانات تابستانی ، از نظر زمانی بسیار در مضیقه هستم
به نیت عدد دوازده ، دوازده ترانه به ساحت مقدس امام عصر تقدیم میکنم
نیمهى شعبان
نیمهى سیبِ سرخِ عشق ، نیمهى شعبانِ دله
روز تولدِ توئه ، دریا کنارِ ساحله
روزِ تولد توئه ، امروز به دنیا مىرسى
پیشکش دستاى گلت ، شکوفههاى اطلسى
شیرینتر از هر اتّفاق ، تو بهترینى واسه من
مبارکِ چشماى تو ، تازهتر از تازه شدن
روزِ تولدِ توئه ، میلادِ هر چى خاطره
روزى که غیر ممکنه ، هیچجورى از یادم بره
تو هستى که با بودنت ، به هر چى قصه جون مىدى
تویى که با نازِ نگات ، آسمونُ نشون مىدى
تو هستى که جون مىگیرم ، تُو فصلِ بارون و صدا
بى تو نه من بودم و نه ، عطرِ حضورِ جمعهها
تُو دلِ شب قدّ کشیدى ، مثه یه تاکِ سر به زیر
قداستِ حضورتُ ، دورِ ترانههام بگیر
باشى نباشى پیشِ من ، تو بهترین همنفسى
حتى تو فصلِ غیبتم ، به داد دنیا مىرسى
روزِ تولدِ توئه ، میلادِ هر چى خاطره
روزى که غیر ممکنه ، هیچ جورى از یادم بره
سُلالهى عطش
تو از سُلالهى عطش ، تو از بلورِ آینه
من از گلایه و غزل ، محتاجِ نورِ آینه
من از سرشتِ شبنمم ، من از تبارِ آدمم
دلشورهى خورشیدمُ ، دلواپسىِ مریمم
یه ماهىِ پرندهام ، دریا برام قفس شده
بى تو حبابِ آه من ، زندونى نفس شده
صدتا قصیده رَج زدم ، تا این غزل ترانه شد
یه آسمون ابرى شدم ، تا گریه بىبهانه شد
نوشتن از حضورِ عشق ، نوشتم از نگاه تو
به روحِ جمعه مىرسم ، همیشه در پناه تو
دلم مىخواد به این صدا ، قدرتِ آوازُ بدى
با همهى خوب و بدم ، فرصتِ پروازُ بدی
صدتا قصیده رَج زدم ، تا این غزل ترانه شد
یه آسمون ابرى شدم ، تا گریه بىبهانه شد
دلم مىخواد از این قفس ، که اسم اون مىگن تنه
پرندهى نازکِ روح ، یواشکى پَر بزنه
مىخوام که بیدار بمونم ، چشمِ منو آبپاشى کن
اگه سیاهه دلِ من ، خورشیدُ توش نقاشى کن
صدتا قصیده رج زدم ، تا این غزل ترانه شد
یه آسمون ابرى شدم ، تا گریه بىبهانه شد
رویاترین عشق
از اون روزى که تو رفتى
از اون روز که نتابیدى
هنوز آشفته مىرقصن
گیاهکهاى خورشیدى
آخه بىتو هنوز هقهق
رو بغضم واژگون مىشه
هنوزم از غمِ عشقت
دلم دریاى خون مىشه
کویرِ خواهشم داغه
حضورِ سبزتُ مىخواد
کاش این ابرِ پریشونى
نشونیتُ به من مىداد
اگه مىشد این احساسُ
توى مهمونىِ شب بُرد
مىشد رویاترین عشقُ
به هر جمعه مُرتّب برد
من از باغِ نگاهِ تو
گلِ خورشید مىچیدم
شکوهِ مزرعهها رُ
تو چشماى تو مىدیدم
تو خندههاى شیرینت
مىگن طعمِ عسل داره
شکوفههاى لبخندت
مىگن بوى غزل داره
توى منظومهى عشقت
مُنَجمها رصد مىشن
یه شب آخر، همین چشمام
نشونیتُ بلد مىشن
مسافر
با رفتنت مسافر، جاده رُ تشنه کردى
جاده نفس نداره، اگه تو برنگردى
شبِ درازِ قصه، خمیازهى زمینه
فاصلهى نفسها، فقط یه نقطه چینه
تو رگبارِ مصیبت ، من دلخوشِ بهارم
تو اوجِ خستگىها ، خیالى از تو دارم
مىگیره انتظارت، تلخىِ جمعهها رُ
نیازِ سادهى من، جاده و بارون و تو
خاموشىِ شبِ سردْ، تاوانِ خستگیمه
نگاهِ تو همیشه، اُمیدِ زندگیمه
شعرِ تلخِ کنایه، برام طعمى نداره
حقیقت پیشِ رومه، دورِ دلم حِصاره
سایهى دشنهى شب ، دوباره تُو کمینه
تبسّمِت سپیده، سایهها رُ مىچینه
آیینهى نگاهت، همیشه روبرومه
همین ترانهى من، تمومِ آبرومه
خواننده : مجتبی کبیری
معصومانه
تویى که روحِ امروزى
تویى که جونِ فردایى
نمىدونم، نمىدونم
کدوم جمعه تو میایى؟
تو رفتى و نگفتى که
چه تنگ مىشه دلم واست
تو که دریاى من هستى
هنوزم ساحلم واست
بیا شبهامُ روشن کن
تو که فانوسِ شبهایى
بیا و مهربونى کن
نمونم توى تنهایى
تو اى زیباتر از زیبا
تو اى دریاتر از دریا
تو اى تعبیرِ خوابِ من
چه طولانى شد این رویا
همیشه با تو من بودم
همیشه با تو من هستم
به رویاهاى شیرینت
چه معصومانه دل بستم
هنوز چشم انتظارم من
نگاه به کوچه مىدوزم
تو نیستى و به پاى تو
من عاشقانه مىسوزم
همه دنیاى من هستى
تو اى جارى تو خونِ من
تو عشقُ شعلهور کردى
زدى آتیش به جونِ من
تو اى زیباتر از زیبا
تو اى دریاتر از دریا
تو اى تعبیرِ خوابِ من
چه طولانى شد این رویا
کوچهى آخرالزمون
باور کنین همین روزا
مسافر از سفر میاد
بعد از یه عمرى انتظار
ساکت و بىخبر میاد
قدِّ یه چشم بِهَم زدن
ستاره از راه مىرسه
دستِ کوچیکِ بچهها
به دامنِ ماه مىرسه
یه روزى از سفر میاد
بعضیا باور ندارن
غریبترین مسافره
اسمشُ هر جا میارن
آخه چه جور غریبیه
که هستى چشبراهشه
خورشید داره داد مىزنه
تشنهى یه نگاهشه
منجى داره داد مىزنه
مثه یه بىنام و نشون
ولى چقد سوت و کوره
کوچهى آخرالزمون
تنهاتر از این نمىشه
غریبتر از اون نمیاد
مردمِ آخر الزمون
کى گفته بود منجى مىخواد؟
مىترسم از تو شعرِ من
فریادُ باور نکنى
حتى مىترسم که تو هم
بیادُ باور نکنى
یه مزرعه گریه دارم
تو و حقیقت دُعا
من و غروب جمعهها
اى تو طلوعِ هر نفس
به سمتِ حسرتم بیا
اى عشقِ اولْ آخرم
ببین چى اومد به سرم
حتى همین ترانه هم
هنوز نکرده باورم
کوچه به کوچه غربتم
خونه به خونه، دربدر
هر جایى که مىخواى برى
این دلُ با خودت ببر
دلِ گرفتهام شکست
از غمِ غربتِ غروب
من زیرِ رگبارِ تگرگ
غم مىزنه بکوب، بکوب
گلایههاى خط خطى
این روزا مشقِ شبمه
یه مزرعه گریه دارم
تَرک تَرک رو لبمه
کوچه به کوچه، غربتم
خونه به خونه، دربدر
هر جایى که مىخواى برى
این دلُ با خودت ببر
شباى بى تو بودنُ
به عشق تو سر مىکنم
تو مسجدت مىشینمُ
چشمات باور مىکنم
عشقِ که فریاد مىزنه
ترانههاى رنگى رُ
بیا و از نو رج بزن
ثانیههاى سنگى رُ
کوچه به کوچه، غربتم
خونه به خونه، دربدر
هر جایى که مىخواى برى
این دلُ با خودت ببر
فکرِ تو رُ که مىکنم
یادِ تو با منه مدام
عطرِ قشنگِ بودنت
بازم مىپیچه تُو هوام
فواره باش به خاطرِ
سنگ فرشِ سردِ خاطره
خاطرهها رُ تازه کن
نذار که از یادم بره
کوچه به کوچه، غربتم
خونه به خونه، دربدر
هر جایى که مىخواى برى
این دلُ با خودت ببر
پیرهنِ سبزِ جنگل
جادههاى انتظار
کوچههاى بیقرار
تو کى از سفر میاى
تا بیاد با تو بهار
تا نفس تُو سینهمه
برات مىمیرم شب و روز
همیشه دوسِت دارم
اى خوبِ دیروز و هنوز
تو که تنپوش چشات
پیرهنِ سبزِ جنگله
یکى پشتِ پنجره
یه عمره که مُعطله
اى که سبزینهى گُل
از تو رنگ و بو داره
جمعهها آیینهمون
تو رُ آرزو داره
لحظهى اومدنت
میلادِ هر چى خاطره
آخه کِى مىخواى بیاى؟
تا غصه از دلم بره
تا نفس تُو سینهمه
برات مىمیرم شب و روز
طعمِ دلتنگى دارن
تمومِ لحظههام هنوز
تا نفس تُو سینهمه
برات مىمیرم شب و روز
همیشه دوست دارم
اى خوبِ دیروز و هنوز
چلچراغِ شبِ من
چشماى روشنِ توئه
رو تنِ دقیقههام
تنپوشِ خواستنِ توئه
تا نفس تُو سینهمه
تا خون تُو رگهاى منه
نبضِ ساعتِ دلم
به خاطرِ تو مىزنه
تا نفس تُو سینهمه
برات مىمیرم شب و روز
همیشه دوست دارم
اى خوبِ دیروز و هنوز
دردِ دنیاى معاصر
از سفر مىرسى اما ، کوچه کوچه نیست مسافر
هیشکى باورت نداره ، حتى واژههاى شاعر
کسى اینجا منتظر نیست ، رازِ خورشیدُ بفهمه
چرا هیشکى نمىبینه ، نور پیشونیتُ عابر
تُو گوشِ دنیا مىخونن ، فرداى آبى سرابه
حالِ ما بى شما آقا ، این روزا خیلى خرابه
چقَدَرْ کَمن که با تو ، تا ته دنیا بتازن
که فقط با یه اشاره ، عاشقونه سر مىبازن
چه غریبانه میایى ، تو که آشناترینى
اونقَدَر ساده که حتى ، قصه رُ قصه مىسازن
تُو گوشِ دنیا مىخونن ، فرداى آبى سرابه
حالِ ما بى شما آقا ، این روزا خیلى خرابه
تو امیدِ کوچههاىِ ، سردِ آخرالزمونى
آشناترین مسافر ، اما بىنام و نشونى
کلیدِ بارونُ دارى ، رمزِ هر چى انتظارى
الهى بتابى خورشید ، الهى زنده بمونى
با تو مىدونم که دنیا ، روشنه پُر از امیده
فردامون خیلى قشنگه ، فردامون خیلى سپیده
واسه خوندن از حضورت ، مونده این ترانه قاصر
آخه تنها دردِ من نیست ، دردِ دنیاى معاصر
خیلى سخته سرورت رُ ، تو نبینى و بمیرى
کاشکى این بغضُ ببینى ، تو غمِ صداى ناصر
با تو مىدونم که دنیا ، روشنه پُر از امیده
فردامون خیلى قشنگه ، فردامون خیلى سپیده
خواننده : شادروان نا صر عبداللهی
نهایتِ تغزّل
کهکشونِ پشتِ پرده ، مردِ انتظار و جمعه
وقتشه غمُ برونى از تنِ بهار و جمعه
دلِ دیوونهى عاشق ، دیگه طاقتى نداره
نگو تا آخرِ قصه ، قسمتِ من انتظاره
بى تو و بدونِ یادت ، لحظههام پُر از سکوته
بیا بشکن این سکوتُ ، ببین عاشق روبروته
عابدِ شهرِ چشاتم، دلِ من اَهلِ ریا نیست
اونى که مثه تو باشه، حتى توى قصهها نیست
اى شروعِ هر ترانه ، روى گلبرگِ تنِ گل
از طلوع یه قصیده ، تا نهایتِ تغزل
شبِ من سیاه و سرده ، ستاره چشماتُ واکن
نذار از نفس بیوفتم ، منو از غصه رها کن
چند تا شب باید شکار کرد؟ ، براى به تو رسیدن
از کدوم حادثه رد شد ، براى با تو پریدن
دلِ دیوونهى تنها، مثه دنیا بىوفا نیست
هر جاى دنیا که باشى، دلِ من از تو جدا نیست
مسافرِ جادهى جمکرونم
زائرِ چشماى بلورِ آینهم
مسافرِ جادهى جمکرونم
عاشقِ سبزآبى گنبد عشق
منتظرِ طلوعِ آسمونم
من پرندهاى اسیرم، که هنوز توى چشام حسرتِ آسمونه
چشماى بیقرار من، منتظرِ روشنى دستاى تو مىمونه
آى آدما یه مرغِ عشق اسیره
بیاید نذاریم تو قفس بمیره
روزا رُ مىشماره که تا دوباره
آسمونا پُر بشه از ستاره
روزا رُ مىشماره که تا ستاره
از آسمون براش خبر بیاره
محتاجِ دستاى توأم ستاره
کمک کنى پر مىگیرم دوباره
کمک کنى دوباره برمىگردم
با ماه و با ستاره برمىگردم
وقتى اُمید خونه داره تو چشمام
وقتى خدا پنجرشو نبسته
خنده مىمونه رو لبام با اینکه
غبارِ درد روى تنم نشسته
من پرندهاى اسیرم، که هنوز توى چشام حسرتِ آسمونه
چشماى بیقرار من، منتظرِ روشنى دستاى تو مىمونه
محتاجِ دستاى توأم ستاره
کمک کنى پر مىگیرم دوباره
عشقِ تو رُ دوباره دوره کردم
کمک کنى دوباره برمىگردم
واسه ی اومدنش دعا کنیم
بعد ِ یازده تا امام مهربون
یکی هست که ما در انتظارشیم
کسی که اسم قشنگش مهدیه
اونی که همیشه بیقرارشیم
اون بیاد غمی نمی مونه دیگه
شادیا مهمون خونه مون می شن
دیگه اشکی توی چشم نمی مونه
غصه ها از دلامون پر می کشن
بوی یاس می پیچه توی آسمون
دنیا با اومدنش بهار می شه
واسه ی همین چیزاس که جمعه ها
دلامون لبریز انتظار می شه
دنیامون ، دنیا ی خیلی خوب می شه
دشمنی جاشو می ده به دوستیا
همه مهربون می شن با همدیگه
همه جا پر می شه از بوی خدا
توی این دنیای تازه و جدید
من و تو سعی می کنیم که ما بشیم
من و تو سعی می کنیم که بعد از این
تو ی باغ عاطفه رها بشیم
بچه ها رُ دوس داره خیلی زیاد
می گه آینده ی دنیا بچه هان
می گه بچه های خوب و مهربون
همشو ن نشونه ی لطف خدان
دنیامون بدون اون چه تاریکه
مثه خورشید می تابه به روزامون
واسه ی اومدنش دعا کنیم
تا بره به آسمونا صدامون
خواننده : گروه فیتیله
از کتاب های :
چشم های خیس فرشته
ماهی های حوض آبی
تو یه حسرت قشنگی
شایا تجلی ::
یکشنبه 87/5/27 ساعت 12:1 صبح
نوشته های دیگران ()