• وبلاگ : رهاتر از پرنده
  • يادداشت : .
  • نظرات : 220 خصوصي ، 1989 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    101   102   103   104   105    >>    >
     
    + رهاتر از پرنده... 

    هميشه سلام...

    از محبت همه ي شما ممنونم

    من نمي دونم چي بگم

    اما از همه تون ممنونم...

    با سلام و عرض ادب خدمت دوست عزيز و بزرگوارم. از اينكه مرحمت فرموديد و با يادداشت خودتون بنده نوازي فرموده و برادر خودتان را مورد لطف و محبت خود قرار داديد صميمانه تشكر مي كنم. زيان و قلم من در مقابل درياي بيكران مهر و محبت شما بقدري قاصر و عاجز است كه شرم از ابراز وجود دارد . اما به رسم ادب خدمت رسيدم ضمن تشكرعرض كنم.مخلص و ارادتمند و شرمنده محبت هاي شما هستم. اميد وارم توفيق آن را بيابم تا بار ديگربه لطف پروردگار و عنايت مولا و همكاري شما خوبان باز قلم بر كف گيرم و قصه عشق و عاشقي را روايت كنم . باشد كه بهانه اي گردد تا مولاي بي دلان با گوشه نگاهي دل بي قرارمان را بنوازد ومرحمي نهد بر زخم آتش فراق . در پايان اميدوارم همچون گذشته با حضورگرم وپر مهر نوشته هاي صميمي تان يار و راهنماي بنده باشيد. يا علي مدد . خدا نگهدار. برادرتان : حاج حميد التماس دعا

    + سكوت 

    خب.به سلامتي مي خواهيم بريم..........با اجازه صاحبخونه:

    باز هم بايد از تکرار بگويم و اتفاقاتي که مدام تکرار مي شوند
    نمي دانم کي اثبات کرده بود تاريخ تکرار پذير نيست اما من طي ديشب و امروز به اين نتيجه رسيدم که هست
    وما <<رها>>شديم که اين خود اتفاق است
    اگر تو بخواني ميدانم که مي فهي رها کيست يا چيست نه؟!


    رهايي را عشق است

    + سكوت 

    اين كامنت

    هم مخصوص عشق و هووي عشق......

    واژه ها بر سرم آوار شد از جوشش عشق
    قلب در چشم تو تكرار شد ازجوشش عشق
    ناگهان حادثه ي شعر مرا با خود برد
    جاده ي فاصله هموار شد ازجوشش عشق
    در سرازيري مختوم به قحطي غزل
    عشق در قافيه انبار شد ازجوشش عشق
    بغض سد بست به چشمم كه نيايد گريه
    اشك در چشم غزلوار شد از جوشش عشق
    در هماوردي صد شاعر چشم تو و عشق
    باز هم سهم من ايثار شد از جوشش عشق
    باز هم آمده اي خاطره ي خوب عبور؟
    باز هم روح چه تبدار شد از جوشش عشق
    در تكاپوي من و وزن و رباعي و غزل
    غائله ختم به اشعار شد از جوشش عشق
    خاطره مصرع غم را به دلم تلقين كرد؛
    باز هم قافيه تكرار شد از جوشش عشق....

    + سكوت 

    سلام سوم من به يگانه عزيز:

    تو بگو!
    اي آخرين نگاه برايم غزل بگو
    من خسته ام بيا تو بجايم غزل بگو
    اي آخرين ستاره ي ظلمت شكن بيا
    معناي خستگي صدايم غزل بگو
    من بغض در گلو نشسته ي صد ساله ام عزيز
    نگذار من به گريه بيايم غزل بگو
    من حاضرم براي دو بيتت فدا شوم
    در پاي خاطرات فدايم غزل بگو
    حتي خدا براي غزل گريه مي كند
    مجذوب اشكهاي خدايم غزل بگو
    اي شاعر دقايق عشق اي غزل سرا!
    من نقطه اي ز بيت شمايم غزل بگو
    من در قفس بدون تو خواهم سپرد جان
    من باتو تا هميشه رهايم غزل بگو
    در مانده ام از اين همه وزن اين همه صدا
    من خسته ام بيا تو بجايم غزل بگو!
    يگانه عزيز...تنها فايلي كه داشتم همين ادرس بود. ولي چشم اگه بازم پيدا كردم برايت مي فرستم..

    عكس هاي قشنگي رو اينجا گذاشته بودي كه نشون دهنده سليقه قشنگت بود........موفق باشي عزيز..

    + سكوت 

    سلام دوم من به نانسي عزيز:

    از انتهاي غصه ي بيدادگر،سلام
    از جفت پاي خسته ي بي همسفر،سلام
    از خنده اي كه مرد در اندوه مرگ صبح،
    از نور سرد شب زده ي بي ثمر،سلام
    از داغ عشق بر دل شيداي سوخته،
    از گامهاي گمشده ي در به در،سلام
    از ابر خشمگين كه نفسهاي رعد و برق،
    مي ريزد از لبان ترش مستمر، سلام
    از چشم خيس چشمه به پاي درخت سرو،
    از اشك گرم ديده به وقت نظر،سلام
    از باد تند و تيزكه چون باد مي دود،
    از او كه نيست از قدمش خسته تر،سلام
    از لابلاي سينه ي زندان نماي عقل،
    از قلبهاي وحشي فريادگر، سلام
    از ابروي نگار كه از عشوه مي خمد،
    از آسمان چهره و چشمان تر،سلام
    نشنيد كس،سلام من و پاسخي نگفت،
    از پاسخ سلام بيا در گذر،ســـلام!!

    مرسي نازنين...نمي دونم شايد بهترين كاري كه تا حالا تونستم انجام بدم از بين بردن همون وب بود....بهر حال.فعلا كه در جوار اين شاعر هنرمند هستيم ...............مرسي از اين همه مهر و توجه ات



    + سكوت 
    يك بار ديگر كه ديدمت
    در آسمان آبي‌هاي بي‌كرانه
    ابر‌ها به هم برآيند آرام
    تصوير سكوت تو مي‌كشند
    بي هيچ تندري هنوز
    آري بي هيچ تندري هنوز
     <    <<    101   102   103   104   105    >>    >