هميشه سلام...
از محبت همه ي شما ممنونم
من نمي دونم چي بگم
اما از همه تون ممنونم...
با سلام و عرض ادب خدمت دوست عزيز و بزرگوارم. از اينكه مرحمت فرموديد و با يادداشت خودتون بنده نوازي فرموده و برادر خودتان را مورد لطف و محبت خود قرار داديد صميمانه تشكر مي كنم. زيان و قلم من در مقابل درياي بيكران مهر و محبت شما بقدري قاصر و عاجز است كه شرم از ابراز وجود دارد . اما به رسم ادب خدمت رسيدم ضمن تشكرعرض كنم.مخلص و ارادتمند و شرمنده محبت هاي شما هستم. اميد وارم توفيق آن را بيابم تا بار ديگربه لطف پروردگار و عنايت مولا و همكاري شما خوبان باز قلم بر كف گيرم و قصه عشق و عاشقي را روايت كنم . باشد كه بهانه اي گردد تا مولاي بي دلان با گوشه نگاهي دل بي قرارمان را بنوازد ومرحمي نهد بر زخم آتش فراق . در پايان اميدوارم همچون گذشته با حضورگرم وپر مهر نوشته هاي صميمي تان يار و راهنماي بنده باشيد. يا علي مدد . خدا نگهدار. برادرتان : حاج حميد التماس دعا
خب.به سلامتي مي خواهيم بريم..........با اجازه صاحبخونه:
باز هم بايد از تکرار بگويم و اتفاقاتي که مدام تکرار مي شوندنمي دانم کي اثبات کرده بود تاريخ تکرار پذير نيست اما من طي ديشب و امروز به اين نتيجه رسيدم که هستوما <<رها>>شديم که اين خود اتفاق استاگر تو بخواني ميدانم که مي فهي رها کيست يا چيست نه؟!
رهايي را عشق است
اين كامنت
هم مخصوص عشق و هووي عشق......
واژه ها بر سرم آوار شد از جوشش عشققلب در چشم تو تكرار شد ازجوشش عشقناگهان حادثه ي شعر مرا با خود بردجاده ي فاصله هموار شد ازجوشش عشقدر سرازيري مختوم به قحطي غزلعشق در قافيه انبار شد ازجوشش عشق بغض سد بست به چشمم كه نيايد گريهاشك در چشم غزلوار شد از جوشش عشقدر هماوردي صد شاعر چشم تو و عشقباز هم سهم من ايثار شد از جوشش عشقباز هم آمده اي خاطره ي خوب عبور؟باز هم روح چه تبدار شد از جوشش عشقدر تكاپوي من و وزن و رباعي و غزلغائله ختم به اشعار شد از جوشش عشقخاطره مصرع غم را به دلم تلقين كرد؛باز هم قافيه تكرار شد از جوشش عشق....
سلام سوم من به يگانه عزيز:
تو بگو!اي آخرين نگاه برايم غزل بگومن خسته ام بيا تو بجايم غزل بگواي آخرين ستاره ي ظلمت شكن بيامعناي خستگي صدايم غزل بگومن بغض در گلو نشسته ي صد ساله ام عزيزنگذار من به گريه بيايم غزل بگومن حاضرم براي دو بيتت فدا شومدر پاي خاطرات فدايم غزل بگوحتي خدا براي غزل گريه مي كندمجذوب اشكهاي خدايم غزل بگواي شاعر دقايق عشق اي غزل سرا!من نقطه اي ز بيت شمايم غزل بگومن در قفس بدون تو خواهم سپرد جانمن باتو تا هميشه رهايم غزل بگودر مانده ام از اين همه وزن اين همه صدامن خسته ام بيا تو بجايم غزل بگو!يگانه عزيز...تنها فايلي كه داشتم همين ادرس بود. ولي چشم اگه بازم پيدا كردم برايت مي فرستم..
عكس هاي قشنگي رو اينجا گذاشته بودي كه نشون دهنده سليقه قشنگت بود........موفق باشي عزيز..
سلام دوم من به نانسي عزيز:
از انتهاي غصه ي بيدادگر،سلاماز جفت پاي خسته ي بي همسفر،سلاماز خنده اي كه مرد در اندوه مرگ صبح،از نور سرد شب زده ي بي ثمر،سلاماز داغ عشق بر دل شيداي سوخته،از گامهاي گمشده ي در به در،سلاماز ابر خشمگين كه نفسهاي رعد و برق،مي ريزد از لبان ترش مستمر، سلاماز چشم خيس چشمه به پاي درخت سرو،از اشك گرم ديده به وقت نظر،سلام از باد تند و تيزكه چون باد مي دود،از او كه نيست از قدمش خسته تر،سلاماز لابلاي سينه ي زندان نماي عقل،از قلبهاي وحشي فريادگر، سلاماز ابروي نگار كه از عشوه مي خمد،از آسمان چهره و چشمان تر،سلامنشنيد كس،سلام من و پاسخي نگفت،از پاسخ سلام بيا در گذر،ســـلام!!
مرسي نازنين...نمي دونم شايد بهترين كاري كه تا حالا تونستم انجام بدم از بين بردن همون وب بود....بهر حال.فعلا كه در جوار اين شاعر هنرمند هستيم ...............مرسي از اين همه مهر و توجه ات